شرحی بر دعای خمس عشر- مناجات هفتم مطیعین

محقق: فاطمه پورشفیع

تابستان 95
تقدیم به روح مطهّر معصومین علیه السلام

مقدمه:
از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بنده اش در خواست است ، تقاضا است ، خواستن است پس بنده وقتی از خداوند چیزی بخواهد، علل و اسباب رسیدن به این در خواست را باید آماده کرده باشد ؛که آن خود شناسی و خداشناسی است.
اعمال صالح ، ایمان ، تقوی ، درجاتی در دنیا دارند که لیاقت را برای انسان رقم می زند و این صفات گزینه های خوبی هستند برای رسیدن به مطلوب که آنهم درخواست از خداوند است؛ ولی گاهی گناه ضعف اعتقادی را بوجود می آورد و براین اساس لیاقت وجودی کم شده و استجابت دعا را طولانی می کند. هرچه استجابت دعا طولانی شود و انسان به جواب در خواست خود نرسد تخفیف در گناهان حاصل می گردد که بزرگترین نعمت است؛ دراین حین نتیجتأ انسان بخود می آید و متوجه اعمال خود می گردد و وزنه اعمال خود را می سنجید.آنچه مسلم است تکامل بشریت در کشف فلسفۀ آفرینش و پیاده کردن پیام دین در زندگی است.
امام صادق(ع) در تبیین جنود عقل و جهل می فرماید: ” والدّعا ضدّهُ الاستنکاف"دعا و ضد آن خود داری است( کافی ج1 ص23ح14)
دعا از جنود عقل است، عقل انسان را نیازمند مطلق می بیند ولذا اورا به عبودیت کمال مطلق دعوت می نماید تا با عبادت و پرستش الهی به عنایت و رحمت الهی برسد، از این رو پیشوایان دین به دلیل بالاترین مراتب عقل و معرفت پیش ازدیگران خود را نیازمند به خدا می دانستند پس به دعا اهتمام داشتند که دعای خمس عشر از آن جمله است،که در ابتداء حس عبودیت فرد نسبت به آفریدگار شکل گرفته و بتدریج رشد می یابد تا در مرحله زهد بهره گیری از رحمتهای الهی را به اوج خود برساند. در باره این دعا باید گفت: دعای خمس عشر پله مبارزاتی نفسانی دربرابرقوای شهویه و بهیمیه وغضبیه است که مسمای آن جهاد با نفس که همان جهاد مرکب است.دعای خمس عشر سیر آفاقی و انفسی بشر بسوی قرب الهی است.
دعای خمس عشر ، پانزده مناجات عرفانی ، اخلاقی ، رفتاری و گفتاری و آموزشی در جهت ارتقاء بشریّت از امام سجاد (ع)است :
سند مناجات خمس عشر در کتاب‌های الصحیفة الثانیة السجادیة، بحارالانوارو مفاتیح الجنان آمده است. علامه مجلسی می‌گوید: «این مناجات را در برخی از کتاب‌های اصحاب دیدم که از امام سجاد (ع) روایت کرده‌اند»؛ در حالی که ایشان نامی از آن کتاب‌ها نبرده و سند روایت را هم نقل نکرده است. شیخ حرّ عاملی نیز در «الصحیفة الثانیة السجادیة» این مناجات پانزده‌گانه را از دعاهای سجادیه دانسته و بدون هیچ تردیدی به امام سجاد (ع) نسبت داده است. روایت مناجات خمس عشر مرسل است، و مطالب و مفاهیم موجود در این مناجات‌ها با اصول و آموزه‌های قرآنی و دعاهای مأثور دیگر موافق است.
محمد تقی بن مقصود علی اصفهانی،(۱۰۰۳-۱۰۷۰ق) مشهور به مجلسی اول، پدر علامه مجلسی و از علمای شیعه در قرن یازدهم قمری. از وی آثاری چون روضة المتقین و لوامع صاحبقرانی برجای مانده است، مجلسی در اصفهان و نجف تحصیل کرد، وی در مسجد جامع اصفهان به تدریس علوم دینی مشغول بود و پس از استادانش شیخ بهائی و میر داماد، در این مسجد نماز جمعه اقامه می‌کرد.
محمد تقی مجلسی پدر علامه مجلسی ـ می‌گوید: «شایسته است که سالک الی الله مداومت بر خواندن مناجات خمس عشر داشته باشد»بعضی از شاگردان سید علی طباطبایی صاحب ریاض از قول وی نقل می‌کردند که ایشان دائما می‌گفت: من چندین سال است که بر قرائت این مناجات مداومت دارم و بر اثر قرائت این مناجات‌ها، خداوند بر قلب من انوار حکمت، معرفت و محبت را تابانده است به صورتی که قابل شمارش نیست و من این مناجات‌ها را در استجابت دعا تجربه نموده‌ام، و سالکان و عبادت کنندگان بر قرائت این مناجات مداومت می‌کنند.جالب اینکه این دعا از جمعه شروع می شود به ترتیب تا پانزده روز طول می کشد و در جمعه پانزدهم پایان می یابد.پس به امید خداوند در معنا دعای خمس عشر وارد می شویم:
1- مناجات التائبین : آموزش توبه برای حفظ عزّت در دنیا
2-مناجات الشاکین: آموزش رفع شبهات و شکایت از نفس أماره که راه توبه را بر انسان بسته.
3- مناجات الخائفین : آموزش خوف از خداوند از بحرانهای رذائل عقیدتی و اخلاقی
4- مناجات الراجین :آموزش امید در برابر خوف الهی، امیدی که پناهش جز خدا کسی دیگر نیست. امیدی که اگر هست باید با خوف همراه باشد.
5- مناجات الراغبین:آموزش رغبت به دین وبی رغبتی به دنیا. که رغبت به دنیا جزء عصیان و طغیان چیزی برای بشر به ارمغان نمی آورد.
6- مناجات الشاکرین: آموزش شکر گذاری از خداوند سبحان.
7- مناجات المطیعین: آموزش طاعت بندگی از نیّت تا عمل.
8- مناجات المریدین: آموزش واقعی مرید و مراد که بیراه رفتن ، هلاکت ابدی دارد.
9- مناجات المحبین: آموزش بندگی خالصانه در برابر خداوند.
10- مناجات المتوّسلین : شناخت اسباب - وسیله قرب “کتاب الله و عترت"برای دوری از انحرافات
11- مناجات المفتقرین : دواء و درمان و آموزش برای کسانیکه نیاز روحی و جسمی دارند ولی نمی دانند.
12- مناجات العارفین : آموزش و پاسخ به شبهات و مبارزه با عرفانهای کاذب نه زهد تنها.
13- مناجات الذاکرین: آموزش ذکر و مفهوم آن.
14- مناجات المعتصمین: آموزش سوار شدن بر کشتی نجات با ریسمان الهی
15- مناجات الزاهدین: آموزش زهد و دوری از رهابیت .

فهرست مطالب مناجات هفتم:
• دل شگفت انگیز ترین عضوانسان
• حُجب چیست؟
• انواع دل
• آنچه دل را زنده میکند یا صیقل می دهد
• دوری از افکار باطل
• مراء شعبه اوّل شک
• تفاوت مراء با جدال
• خود باختگی و هراس
• تردید سومین شعبه شک
• چهارمین شعبه شک
• نتایج شعبه شک
• اهل بیت کشتی نجات
• باقیات و صالحات

السّابعه: «مُناجات المُطیعین للَّهِ»

هفتم: مناجات فرمانبرداران خدا
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بنام خداى بخشاینده مهربان

اَللَّهُمَّ اَلْهِمْنا طاعَتَکَ، وَجَنِّبْنا مَعْصِیَتَکَ، وَیَسِّرْ لَنا بُلُوغَ ما
خدایا طاعتت را بر ما الهام کن و از نافرمانیت ما را دور کن و آسان کن بر ما راه رسیدن بدانچه

نَتَمَنّى‏ مِنْ‏
ابْتِغآءِ رِضْوانِکَ، وَاَحْلِلْنا بُحْبُوحَهَ جِنانِکَ، وَاقْشَعْ عَنْ بَصآئِرِنا
آرزومندیم از تحصیل آنچه موجب خوشنودى تو است و ما را در وسط بهشتهایت جاى ده و پراکنده ساز از پیش دیدگان ما

سَحابَ الْأِرْتِیابِ، وَاکْشِفْ عَنْ قُلُوبِنا اَغْشِیَهَ الْمِرْیَهِ وَالْحِجابِ،
ابرهاى شک و شبهه را و بردار از دلهاى ما پرده‏هاى تردید و تاریکى را

شرح این فراز:
شک و تردید زمانی به اوج خود می رسد که انسان طاعت خدا را فراموش نماید ونافرمانی خدا را در زندگی دنیا ادامه دهد.شبهات نیاز به کسب علم و بصیرت دارد و اگر بصیرت نباشد شک و تردید و شبهات انسان را از پا در می آورد وانسان در کوری وضلالت غوطه ور خواهد شد.
امّا کنترل دل یا قلب؛ قلب را از آن جهت قلب یا دل می گویند که منقلب و دگرگون می شود . حکایت دل حکایت پری است که در یک دشت به بیخ درختی آویخته شده و باد آنرا زیرو رو می کند (شیخ الرئیس ابو علی سینا)قلب ادراک می کند و مغز واسطه ادراک است . پیامبر(ص) می فرماید: هرگاه دل انسان پاک باشد ، بدنش نیز پاک می شود و هر گاه دلش ناپاک باشد بدنش نیز نا پاک گردد. دل مایه هایی از حکمت دارد.حال حکمتهایی از امام علی در نهج البلاغه:
شگفت انگیزترین عضو انسان ، دل اوست و دل مایه هائی از حکمت و مایه هائی از ضد حکمت دارد:
الف: اگر امید و آرزو به آن دست دهد ،طمع خوارش گرداند.
ب: اگر طمع در آن سر بر دارد، آزمندی نابودش کند.
پ:اگر نومیدی بر آن مسلط شود ، اندوه وی را بکشد.
ج: اگر خشم بر وی عارض شود ، کینه لبریزش کند.
چ: اگر خشنودی یارش شود، احتیاط را از یاد ببرد.
خ: اگر ترس آن را در رسد ،پروا و حذر کردن او را گرفتار خود سازد.
د: اگر امنیت او را غلبه کند، غفلت آنرا در یابد.
ذ: اگر نعمت به سراغش آید ، غرور و نخوت آنرا فرو برد.
ص: اگر مصیبتی به او برسد ،بیتابی را ردایش گرداند .
ض: اگر به مالی برسد ، آنرا به طغیان در اندازد.
ع: اگر تهیدستی آزارش دهد ، گرفتاری او را بخودش مشغول سازد.
غ: اگر گرسنگی بر او سخت گیرد، از ضعف زمین گیر شود.
ک: اگر سیری او را از حدّ بگذرد، پُری شکم او را به رنج افکند.
ن: هر تفریطی برایش زیانبار است و هر افراطی برایش تباهی آفرین.
حُجُب چیست آیا آنرا می شناسیم؟ حُجُب مانع رسیدن به کمال انسانی است پس بایداز طریق علم و بصیرت آنها را کنار زد زیرا دلها ظرف خدایند و در این ظرف نباید آلودگیها رخنه کند. خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد که محبوترین آن ظرفی است که صاف و نازک و سخت باشد . این ظرفها همان دلهاست ؛ دل سخت دلی است که حق بگوید و در راه حق از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسد و دل صاف از زنگار گناهان صاف است.
إنّ الله تبارک و تعالی : لا ینظر الی صُوَرکم و لا الی اموالکم و لکن ینظر الی قلوبکم وأعمالکم؛ خداوند تعالی به چهره ها و دارائیهای شما نمی نگرد بلکه به دلها و کرده های شما می نگرد.(رسول اکرم(ص) در المیزان باب دل)
پیامبر می فرماید: دلی که در آن ایمان هست و قرآن نیست (مانند خرما خوش طعم ولی عطر ندارد). دلی که در آن هم ایمان است و هم قرآن(مانند مشکدان که اگر سرش را باز کنی خوشبوست و اگر هم ببندی باز خوشبوست). دلی که در آن قرآن هست و ایمان نیست(مانند إشنان خوشبو ولی بدطعم) اين گياه از نظر خوشخوراكي ارزش كمي داشته و بيشتر مورد علاقه ي شتر مي باشد. بز و گوسفند از اندام هاي خشك گياه به مقدار كم مورد استفاده قرار مي دهد.. ودلی که درآن نه قرآن است و نه ایمان( مانند حنظل بدبو و بد طعم) حنظل یا هدوانه ابوجهل میوه ای می باشد که شبیه به هنداونه است در ابعاد بسیار کوچکتر که طعمی تلخ دارد که در زبان فارسی آن را خربزه ی روباه , کدوی تلخ , سیب تلخ و در عربی حنظل می نامند..(همان)
هیچ بنده ای نیست جز اینکه دو چشم در صورت اوست که با آنها امور دنیا را می بیند و دو چشم در دلش که با آنها امور آخرت را مشاهده می کند و هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد دو چشم دل او را می گشاید که بوسیله آنها وعده های غیبی او را می بیند و به غیب علی الغیب ایمان می آورد.
امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: هر وقت دلها روی آوردنی است و شاد است باید دانست که فرشته به او نزدیک می شود پس به انجام مستحبات تمایل یابد و هر گاه دل پشت کرد در این هنگام شیطان به او نزدیک شده و به انجام فرائض بسنده می کند.
انواع دل یا قلب: قلب سلیم دینداری بدور از شک و خواهش نفس و عمل بدون شهرت طلبی و خودنمائی.
قلب مطمئنه: « ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»الفجر: “27و30″
قلب مطمئنه قلبی است که با یاد خداوند دل را آرام می کند . دل در این حالت به دنبال حقّ می گردد و چون به آن رسید آرام و قرار می گیرد .
قلب یا دل أماره بالسوء«إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ » یوسف: ۵۳
نفسی است که انسان را به سوی زشتیها وشهوات می کشاند مگر خداوند بنده را دوست داشته باشد وبه او رحم کند.
نفس لوامه: « وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ» القیامه: ۲
(و به نفس سرزنشگر سوگند! (که پس از مرگ زنده می‌گردید و رستاخیز حق است)
شرح صدر:از پیامبر (ص) سوال شد : شرح صدر چیست؟ فرمودند : نوری است که خدا در دل مؤمن می افکند و بدان سبب سینه اش فراخ می شود. عرض کردند : آیا برای شناخت آن نشانه ای وجود دارد؟ فرمود آری روی آوردن به سرای جاودانی و دوری گزیدن از سرای پوچی و فریب و آماده شدن برای مرگ پیش از فرا رسیدن آن.
طبع القلب:یطبع الله علی کُلّ قلب متکبّر جبّار (غافر/35) نطبع علی قلوب المعتدین(یونس 74) یطبع الله علی قلوب الذّین لا یعلمون(روم 59) یطبع الله علی قلوب الکافرین(اعراف 101)
پیامبر(ص)می فرماید: مُهر زن،به ستون عرش آویزان است و هرگاه حرمتی شکسته شود و به گناهان عمل گردد و بخدا گستاخی شود خداوند تعالی بوسیله فرستادن مهر زن ، دل چنین شخصی را مهر می زند.(کنزالعمال)
{هنگامی که عمر بن سعد سپاهیان خود را برای جنگ با امام حسین(ع) بسیج کرد و از هر سو آن حضرت را حلقه وار در میان گرفتند ، امام (ع) به سوی دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد امّا خاموش نشدند تا جائی که حضرت به آنها فرمود : وای بر شما ، شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا که به راه راستتان فرا می خوانم بشنوید …همه شما از من نافرمانی می کنید و به سخنان من گوش نمی دهید زیرا شکمهایتان از حرام پر شده و دلهایتان مهر خورده است.}طبع علی قلوبکم)
ختم القلب:امام رضا(ع) در باره ” ختم الله” می فرماید : ختم مهر زدن است بر دلهای کافران به کیفر کفرشان ” ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم……..(بقره 7)(عیون الاخبار الرضا)
عمی القلب:پیامبر(ص) می فرماید کورترین گمراهی بعد از هدایت است و بدترین کوری کوری دل است .من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة أعمی و أضلّ سبیلا(اسراء72)امام رضا(ع) می فرماید ” أعمی عن الحقایق الموجودة” از دیدن حقایق هستی (نور الثقلین )کور عاجز است.
زیغ القلب:انحراف دل ، ربنّا لا تُزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه….. (آل عمران 8)
امام کاظم (ع) می فرماید: خدای عزّوجل از مردمی درستکار حکایت کرده است که گفتند ؛ ای پروردگار ما دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان زیرا آنها می دانستند که دلها منحرف می شوند و به کوری و هلاکت خود باز می گردند (تحف العقول)
امام علی(ع) در نهج البلاغه در بر حذر داشتن از فتنه ها ؛ می فرماید: آنگاه پس از این فتنۀ آغازین ، فتنه ای سخت و شکننده و پر شتاب پیش خواهد آمد که بر اثر آن برخی دلهای راست و استوار منحرف می شوند و برخی مردان به سلامت مانده گمراه می گردند.
قلب قسی:ثم قست قلوبکم….؛ امام باقر (ع) خداوند را برای دلها و بدنها کیفر هائی است ،تنگی در معیشت و سستی در عبادت و به هیچ بنده ای کیفری بزرگتر از سختدلی چشانده نشده است. (تحف العقول)
ای جوان بشنو از پیامبر در سفارش به امام حسن(ع) در نهج البلاغه؛ دل جوان در حقیقت همچون زمین خالی و بایری است که هر تخمی در آن افکنده شود می پذیرش . از این رو پیش از آن که دلت سخت گردد و اندیشه ات مشغول و گرفتار شود به تربیت تو مبادرت کردم.
امام علی(ع) در علل الشرایع می فرماید: اشکها نخشکند مگر به سبب سخت شدن دلها و دلها سخت نشد مگر به سبب فزونی گناهان .
پیامبر(ص)فرمودند: ترک عبادت دل را سخت می کند وامید به زندگی همیشگی و بسیاری مال و ثروت مایه تباهی دین و سختی دل است و شرکت نکردن در نماز جمعه بیش از سه نماز از روی بی اعتنایی ، مهر بر دل خواهد شد.
امام علی(ع)در نهج البلاغه می فرماید: هر کس عاشق چیزی شود ، دیده اش را کور گرداند و دلش رابیمار . در نتیجه با چشمی عیب ناک بنگرد و با گوش ناشنوا بشنود ، شهوتها خرد او را ازهم درد و دنیا دلش را بمیراند.
آنچه دل را زنده می کند، ما یحیی القلب:
امام علی(ع) در سفارش به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی (ع)در خطبه31 نهج البلاغه می فرماید : دل خویش را با موعظه زنده کن و با برکندن از دنیا بمیران. أحی قلبم بالموعظه وأمته بالزّهادة-
امام حسن مجتبی (ع) می فرماید: برشما باد اندیشیدن که آن زنده کننده دل شخص با بصیرت است و کلیدهای آن، درهای حکمت است. لقمان در اندرز به فرزندش : فرزندم با دانشمندان بنشین و زانو به زانوی آنان بزن زیرا خدای عزوجل همچنانکه زمین را با بارش آسمان حیات می بخشد دلها را با نور حکمت زنده می کند.(بحارالانوار)
آنچه دل را صیقل می دهد؛ مایجلّی القلب:
امام صادق(ع) می فرماید :دلها نیز همچون مس زنگار می بندند پس آنها را با استغفار صیقل دهید .
امام علی(ع) می فرماید:قر آن اندرز است و صیقل دل – یاد خدا با قرائت قرآن

وَاَزْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَمآئِرِنا، وَاَثْبِتِ الْحَقَّ فى‏ سَرآئِرِنا، فَاِنَ‏
و دور کن باطل را از نهاد ما و پابرجا کن حق را در درون ما زیرا این‏
الشُّکوُکَ وَالظُّنُونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ، وَمُکَدِّرَهٌ لِصَفْوِ الْمَنایِح ِ وَالْمِنَنِ،
شک و تردیدها و گمانها فتنه‏انگیز و تیره کننده عطاها و بخششهاى زلال و صافى است
شرح این فراز:
دوری از کردارورفتار و افکار باطل ، در امور سیاسی و اقتصادی و دینی و و….. برهر فرد مسلمانی واجب است.
امام علی(ع) فرمودند : دلهای خود را ازچرک گناهان پاک کنید تا حسنات دو برابر شوند .جانهای خود را از کینه پاک کنید زیرا کینه مرضی مسری است . پیامبر(ص) می فرماید : چهار چیز مایۀ تباهی دلهاست ، خلوت کردن با زنان ، گوش کردن به حرفهای آنان ، عمل کردن به رأی و نظر آنان و همنشینی با مردگان ، عرض شد : همنشینی با مردگان چیست؟ فرمود : همنشینی با هر شخصی که گمراه از ایمان و منحرف از احکام الهی باشد (امالی شیخ طوسی)
شک بر چهار شعبه است : 1- جدال بیهوده ، هول و هراس ، دو دلی وتسلیم، اگر کسی به جدال بیهوده عادت کند هیچ گاه شبش به صبح نرسد و همیشه در تاریکی شک بماند و به روشنی یقین نرسد.2- هر گاه از کارهایی که در پیش دارد بهراسد ، عقب نشینی کند و گامی به پیش ننهد.3- هرکه در تردید و دو دلی بسر برد ، لگد کوب سمهای شیطان شود . 3- هر که به حوادث هلاکت بار دنیا و آخرت تن دهد در دنیا و در دنیا و آخرت به هلاکت رسد.حال توضیحاتی از استاد مصباح یزدی:
مراء، شعبه اول شک:
التَّمَارِي؛ «تماري» باب تفاعل از مراء است. گاهي انسان در مقام شناخت حقيقت است، اما چنان حالت مراء براي او ملکه مي‌شود که ديگر موفق به ادامه تحقيق خود نمي‌شود و به نتيجه نمي‌رسد. كسي كه در مقام تحقيق برمي‌آيد بايد شقوق مختلف مسأله مورد تحقيق را بررسي کند و براي هر يک از آنها به دنبال دليل باشد و اگر شبهه‌اي دارد سؤال کند. اين روش هيچ اشكالي ندارد و اين سؤال و جواب‌ها تتمه تحقيق محسوب مي‌شود. اما وقتي كسي بنا بگذارد بر اين‌كه با هر کس بحث مي‌كند سعي كند حرف او را رد كند و در سخن او تشكيك كند، اين حالت كم‌كم براي او ملكه مي‌شود و هميشه سعي او بر اين است که هر حرفي را ابطال کند. به اين کار «مراء» گويند.
يکي از ويژگي‌هاي روح آدمي که در عرصه‌هاي مختلف ظهور پيدا مي‌کند اين است که وقتي روي انجام کاري تمرکز پيدا کند و آن را تکرار کند، کم‌کم روح او با آن کار انس مي‌گيرد و ترک آن کار براي او سخت مي‌شود. اين حالت در امور طبيعي و مادي محسوس‌تر است. کسي که براي بار اول سيگار مي‌کشد وقتي دود تلخ سيگار وارد حلق او مي‌شود به سرفه مي‌افتد و ناراحت مي‌شود. اما چند مرتبه که اين کار را تکرار کرد کم‌کم تلخي آن را احساس نمي‌کند و به آن عادت مي‌کند، به گونه‌اي که اگر سيگار به او نرسد گويا گمشده‌اي دارد.
در امور روحي، رواني و اخلاقي هم چنين خصلتي وجود دارد. در روايات آمده است که: «إِنَّ لِلشَّرِّ ضَرَاوَةً كَضَرَاوَةِ الْغِذَاء؛1 کارهاي بد هم مانند عادت به غذا به صورت عادت در مي‌آيند.» حالت وسواس ابتدا از دقت‌هاي بي‌جا شروع مي‌شود. احيانا خود شخص هم مي‌داند چنين دقت‌هايي بي‌جاست، اما به آن‌ها اهميت مي‌دهد و آن‌ها را تکرار مي‌کند. سرانجام کار او به جايي مي‌رسد که پنجاه بار دست خود را مي‌شويد و باز مي‌گويد: نشد!
سوفسطائيان گروهي از اهل بحث و نظر در يونان قديم بودند كه در بحث، از روش مغالطه استفاده مي‌كردند. نظرياتي هم كه اکنون به آن‌ها نسبت داده مي‌شود همه نظرياتي توأم با شك و انكار است. گفته مي‌شود که اين افراد ابتدا معلماني بودند كه راه بحث و جدل را به ديگران مي‌آموختند. كم‌كم در اين مسير تصميم گرفتند كه به شاگردان خود روش‌هايي را تعليم دهند كه بتوانند هر سخني را رد كنند. اين اشتغال دائم و ممارست در تشكيك و رد سخن ديگران، كم‌كم خود آن‌ها را هم دچار شك كرد و سرانجام در همه ادراکات تشکيک کردند و شكاك شدند. اين رويه به آن‌جا رسيد که يكي از فيلسوفان غربي اين احتمال را مطرح كرد که: شايد من اصلا خواب باشم و همه چيزهايي که مي‌بينم خوابي بيشتر نباشد.
تفاوت مراء با جدال:
مراء با جدال فرق دارد. جدال اين است که انسان در ميدان بحث براي اقناع طرف مقابل از روش جدل استفاده کند تا زودتر او را قانع کند. خاصيت جدل اين است که مخاطب را قانع مي‌کند. با اين روش ممکن است مطلب صحيحي القا شود و مخاطب قانع شود و احتمال هم دارد که مطلب نادرستي القاء شود. همچنين ممکن است انسان ابتدائا بحثي را با روش جدلي مطرح کند، يا براي اعتراض به ادعاي کسي از جدل استفاده کند و بخواهد طرف خود را قانع کند. همه اين شقوق، «جدال» نام دارند. قرآن کريم برخي جدال‌ها را خوب و برخي جدال‌ها را بد شمرده است. درباره جدال مذموم مي‌فرمايد: وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ؛2 و درباره جدال مطلوب مي‌فرمايد: وَ لَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛3 به خود پيغمبر هم مي‌فرمايد: ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛4 جدال أحسن با دعوت با حکمت متفاوت است. در دعوت با حکمت، از برهان عقلي استفاده مي‌شود که به بديهيات ختم مي‌شود. اين کار گرچه ممکن است، اما احيانا مشکل است. اما در جدال أحسن همان مطلب حق را با مقدماتي بيان مي‌کنند که مخاطب قبول دارد و قانع مي‌شود. چند نمونه از جدال أحسن در قرآن آمده است. مثلا خداوند خطاب به مشرکاني که داشتنِ دختر را عيب مي‌دانستند مي‌فرمايد: أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى * تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى؛5 شما که داشتن دختر را عيب مي‌شماريد چرا مي‌گوييد ملائکه دختران خدا هستند؟! آيا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! عجب تقسيم ناعادلانه‌اي! اين بحث جدلي است و خصم را محکوم مي‌کند، اما برهاني نيست. گاهي اين‌گونه بحث‌ها راه را نزديک مي‌کند و کار بدي شمرده نمي‌شود. در جدال أحسن مطلب حقي به‌سادگي و با روشي قانع‌کننده بيان مي‌شود. خداي متعال مي‌فرمايد: با اهل کتاب جدال أحسن کنيد. به آن‌ها بگوييد: ما و شما خداي يگانه را مي‌پرستيم و هر دو مي‌گوييم در برابر هر چه که خدا نازل کرده تسليم هستيم. بياييد منصفانه بررسي کنيم ببينيم آيا خدا بعد از تورات و انجيل کتاب ديگري هم نازل کرده است يا نه؟ بحث را از جايي شروع کنيد که طرف احساس کند به شما نزديک است.
اما مراء اين‌گونه نيست. کسي که مراء ملکه او شده هميشه مي‌خواهد دليل طرف مقابل را ابطال کند و به حق يا باطل بودن آن کاري ندارد. اين حالت موجب مي‌شود که او در حال شک باقي بماند و با اين حال، نمي‌توان اميد داشت که حق را پيدا کند و به ايمان مطلوب برسد.
شعبه دوم، خودباختگي و هراس:
وَالْهَوْلِ؛ عامل ديگري که ممکن است موجب ‌ابتلاي انسان به شک شود و مانع رسيدن انسان به ايمان صحيح شود، عدم اعتماد به نفس در بحث و تحقيق است. وقتي با مسأله‌اي مواجه مي‌شود به جاي اين‌که درباره آن فکر کند گمان مي‌کند قابل حل نيست و خود را با آن مسأله درگير نمي‌کند. به تعبير روايت مبتلا به هول مي‌شود (هَالَهُ) و حالت خودباختگي و هراس به او دست مي‌دهد و عقب‌نشيني مي‌کند (نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ). چنين انسان تنبل و ترسويي هم به ايمان صحيح نخواهد رسيد.
ترديد، سومين شعبه شک:
شعبه سوم شک اين است که انسان قدرت تصميم‌گيري و تشخيص قاطع را نداشته باشد به گونه‌اي که در ميان اقوال نمي‌تواند يکي را انتخاب کند. مدام يک قدم پيش و يک قدم پس مي‌گذارد. کم‌کم اين حالت براي او ملکه مي‌شود و وسواس ذهني پيدا مي‌کند و ذهنش قدرت تصميم‌گيري پيدا نمي‌کند. دليل روشن را مي‌يابد و مي‌داند که قابل قبول است، ولي دوباره سخنان مخالفان از ذهنش مي‌گذرد و ذهن او را به آن طرف مايل مي‌کند. اما با سخن آن‌ها هم قانع نمي‌شود و برمي‌گردد. به اين صورت، بين دو طرف رفت و آمد مي‌کند و نمي‌تواند خود را قانع کند و تصميم بگيرد. اين هم نوعي بيماري رواني است. اگر انسان معمولي و نرمالي بود با ديدن دليل روشن تصميم خود را مي‌گرفت و مطلب را قبول مي‌کرد. اما وقتي حالت وسواس ذهني پيدا کرد هرچه بگويند مطمئن نمي‌شود و در حالت شک باقي مي‌ماند.
تسليم هلاکت شدن، چهارمين شعبه شک:
قسم چهارم شک در انسان‌هاي بي‌خيالي و ماجراجو وجود دارد. برخي افراد خود را به آب و آتش مي‌زنند و کارهاي عجيب انجام مي‌دهند، به اين اميد که رکوردي به نام آن‌ها ثبت شود و مورد تشويق تماشاچيان قرار گيرند. بسياري از آن‌ها هم در اين راه هلاک مي‌شوند، ولي اهميت نمي‌دهند. براي چنين افرادي زندگي خيلي اهميت ندارد. تنها همين حالت هيجان و کف و سوت زدن تماشاچيان است که براي آن‌ها خيلي مهم است.
وقتي چنين افرادي را از مرگ و آتش جهنم بيم مي‌دهي با بي‌تفاوتي از کنار آن مي‌گذرند يا مي‌گويند: «اگر جهنمي وجود داشت، بالاخره يک کاري مي‌کنيم!» با مسايل ديني هم ماجراجويانه برخورد مي‌کنند. به تعبير اميرالمؤمنين عليه‌السلام حالت استسلام دارند و هر سرنوشتي پيدا کنند براي آن‌ها مساوي است. تنها چيزي که براي آن‌ها اهميت دارد لذتي خيالي است که براي خود ترسيم کرده‌اند.
نتايج شعبه‌هاي شک:
فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ؛ «دَيدن» به معناي عادت ثابت است. چه زيباست تعبير حضرت! مي‌فرمايند: اگر مراء کردن براي انسان عادت شد شب او به صبح نمي‌رسد و از اين تاريکي‌ها به روشني نخواهد رسيد. کسي که کار او تنها رد کردن سخن ديگران است به ايمان نمي‌رسد.
وَمَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ؛ کسي که در مواجهه با هر مسأله‌اي که نياز به تحقيق و فکر دارد هول سر تا پاي او را مي‌گيريد، روي پاشنه‌هاي پاي خود عقب عقب مي‌رود و هميشه از مقابل مسايل مهم فرار مي‌کند. روشن است که چنين کسي هم هيچ‌گاه به مقصد نمي‌رسد.
وَمَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ؛ حضرت درباره آثار دو شعبه اول شک تنها فرمودند به نتيجه نمي‌رسد. اما براي دو شعبه ديگر نتايج خطرناکي را برمي‌شمارند. مي‌فرمايند: کسي که به حالت تردد و رفت و آمد بين دو قطب عادت کرده است و نمي‌تواند تصميم بگيرد، در بين راهْ شياطين به او حمله مي‌كنند و زير سُم آن‌ها له مي‌شود. اين هشدار حضرت به اين معناست که اين حالتي بسيار خطرناك است و بايد مراقب بود که وسواس در فكر پيدا نكنيم. بايد بدانيم که شناختن دليل صحيح، راه و روش عقلي دارد و براي بررسي هر علم و هر گزاره‌اي راه تحقيق و متدي صحيح و عقلايي وجود دارد که همه عقلاي عالم کم‌وبيش آن را مي‌پذيرند و از آن استفاده مي‌کنند و اگر در بعضي جزئيات آن، اختلافي وجود داشته باشد قابل اغماض است. مثلا همه شکل اول قياس منطقي را ـ اگر مقدماتش يقيني باشد ـ مفيد يقين مي‌دانند. لذا وقتي برهاني بر اساس شكل اول با مقدمات بديهي شكيل مي‌گيرد، انسان سالم نمي‌تواند آن را رد كند. مانند حساب دو دوتا چهارتاست. اما کسي که ترديد براي او ملکه شده، ديگر راهي براي اصلاح ذهن و عقل او باقي نمانده است. لذا شياطين به او حمله مي‌كنند و او زير سم خود له مي‌كنند.
وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا؛ کسي که مانند ماجراجويان با دست خود، خود را تسليم هلاکت مي‌کند و باكي ندارد که چه بر سرش مي‌آيد روشن است که وضعيت او از همه سخت‌تر است. آيا كسي كه خود را از بالاي كوه به اعماق دره پرت مي‌كند نجات پيدا مي‌كند؟ اگر انسان چنين حالتي پيدا كند طبعا از ايمان و سعادت دنيا و آخرت باز مي‌ماند.
حضرت درباره ايمان و کفر، تعبير دعائم (پايه‌ها) را به کار مي‌برند. اما درباره شک، مي‌فرمايد: شک چهار شاخه دارد. يعني گويا شك‌هايي كه مزاحم ايمان مي‌شوند چند نوع هستند و كساني كه مبتلا به شك مي‌شوند چند دسته‌اند که در سايه اين شكاكيت از ايمان محروم مي‌شوند و سعادت دنيا و آخرت را از دست مي‌دهند. أعاذنا الله و ايّاكم.
من در بين دعاها يک دعا را خيلي دوست دارم و آن دعايي است كه بعد از زيارت ائمه اطهار عليهم‌السلام مي‌فرمايد: «وَ اجْعَلْ حَظِّي مِنْ زِيَارَتِكَ تَخْلِيطِي بِخَالِصِي زُوَّارِك؛6 حظّ و بهره من را از اين زيارت، مخلوط شدن با زوّار خالصت قرار بده!» من خودم اين لياقت را ندارم كه بگويم از زوّار تو هستم تا به من اعتنا كني. اما در بين زوّار شما كساني هستند كه شما آن‌ها را دوست ‌داريد و دعاهاي آن‌ها را آمين مي‌گوييد و براي آن‌ها شفاعت مي‌كنيد. ما را هم با آن‌ها قاطي كنيد و براي همه ما شفاعت كنيد.
خدايا! ما را هم جزء كساني قرار بده كه در اين ماه، گناهان آن‌ها را آمرزيدي و عاقبت آن‌ها را ختم به خير مي‌كني.
بحارالانوار، ج75 ص164.
2 . حج، 3.
3 . عنکبوت، 46.
4 . نحل، 125.
5 . نجم، 21و22.
6 . مفاتيح الجنان، فصل در زيارات جامعه، مقام دوم در دعايي که بعد از زيارت هر يک از ائمه عليهم السلام خوانده مي شود.

اَللَّهُمَّ احْمِلْنا فى‏ سُفُنِ نَجاتِکَ، وَمَتِّعْنا بِلَذیذِ مُناجاتِکَ، وَاَوْرِدْنا
خدایا ما را در کشتى‏هاى نجاتت جاى ده و از لذت مناجاتت بهره‏مند ساز و ما را بر لب دریاچه‏هاى‏
حِیاضَ حُبِّکَ، وَاَذِقْنا حَلاوَهَ وُدِّکَ وَ قُرْبِکَ، وَاجْعَلْ جِهادَنا فیکَ، و
محبتت وارد کن و شیرینى دوستى و مقام قربت را به ما بچشان و جهد و کوشش ما را در راه خودت و
هَمَّنا فى‏ طاعَتِکَ، وَاَخْلِصْ نِیَّاتِنا فى‏ مُعامَلَتِکَ،
همت‏مان را در طاعت خودت قرار ده و نیتهاى ما را در مورد کارهایى که برایت انجام دهیم خالص گردان
شرح این فراز:
خدایا ما را در کشتی نجات جای گزین نما و بهره ساز به لذّت مناجات ، و برحوض دوستی و محبّت خود ما را وارد کن و محبّت و قرب خود را بما بچشان وقرار بده جهاد ما را در طریق رسیدن بخودت وهمّت ما را در اطاعت از خودت و نیتّهای ما را در تعامل با خودت خالص گردان.
رسول خدا(ص) فرمودند: ثم حُب اهل بیّتی الذین اذهب الله عنهم الّرجس و طهّرهم تطهیرا؛ محبّت اهل بیت بعد از رسالت من است که خدا ایشان را از هر شک و شرکی دور نموده و ایشان را معصوم و مطّهرگردانیده از جمیع گناهان وبدی(عین الحیات – علامه محمد باقر مجلسی(ره)
پس اهل بیت کشتی نجات بشریت هستند هر کس در این کشتی سوار شود به لذیذترین مناجات الهی در دنیا می رسد و در آخرت کنار حوض کوثر بر حضرتش وارد خواهد شد.اگر امام در بین مردم نباشد احکام الهی تعطیل خواهد شد وبدعتها شکل خواهد گرفت، بنابراین آموزش و یاد گیری طریق بندگی از طریق امام است (امامت خاصه سپس امامت عامه)
جدائی ناپذیری قرآن و عترت(کشتی نجات) امری مسلم است که برای اثبات این حقانیت در این تحقیق ابتدا معنای تأویل و ثقلین مورد بررسی قرار گرفته است وسپس اصل مطلب با رجوع به تفاسیر المیزان و مجمع البیان و کتب دیگرتا آنجا که در کف قدرت است سعی می شود اثبات گردد. ظاهر و باطن قرآن باید در تفسیر مورد توجه قرارگیرد . قرآن ثقل اکبر و ائمه(ع) ثقل اصغر هستند و این دو از هم جدائی ندارند که اگرفقط ظواهر قرآن در نظر گرفته شود مشگلاتی در تفسیر بوجود می آید که نتیجه آن جز انحراف نیست زیرا باید محکمات قرآن از متشابهات آن تمیز داده شود و عام و خاص و غیره از علوم قران در نظر گرفته شود تا حقانیت مطلب در تفسیر قرآن ادا شود. باید دانست که یک خدا داریم و یک پیامبر و یک کتاب و
” ابتغوا الیه الوسیله ” اگر به سوی خدای یکتا و فرمانش که رهگشای انسانها در زندگی دنیا و آخرت است حرکت می کنیم باید با وسیله ای که خداوند متعال مهیا کرده حرکت کنیم که آن چیزی جزء اهل بیت(ع) نیست که قرآن بدون رجوع به ثقل اصغر یعنی اهل بیت (ع) ظواهر است و گمراهی دارد. واین گمراهی در تاریخ اسلام نشان داده شده است زمانی که پیامبر در بستربیماری بودند و از خلفاء قلم و کاغذ خواستند که وصیتی را بنویسند عمر خلیفه دوم گفت: “حسبنا کتاب الله"وبا گفتن این کلمه نفاق و گمراهی وتشکیل فرقه ها و تقسیم مسلمانان بدو قسم “شیعه و سنی” آغاز گشت.
قرآن معارفی دارد مربوط به اسماء خدای سبحان ، صفات، و افعال خداوند چون خلق و امر و اراده و مشیت و قضاء وقدر، هدایت و اضلال و جبر وتفویض و امثال آنها، این یک قسمت از معارف است و معارف دیگر بصورت واسطه بین خود و انسان است مانند لوح ،قلم ، عرش ، کرسی، آسمان و زمین ، ملائک و شیاطین و ….بخشی دیگر از معارف مربوط به خود انسانها در زندگی قبل از دنیا و بعد از دنیا است (زندگی قبل از دنیا ، شامل تاریخ پیدایش – تاریخ نبوت و رسالت و وحی – و ولایت- )و بعد از دنیا شامل : برزخ و معاد و وو…….
معارف قرآن بی نهایت است و در سراسر زندگی دنیا و آخرت این معارف تجلی می کند. معارف قرآن به خود قرآن ختم نمی شود بلکه در کنار خود روایاتی از رسول خدا و ائمه (ع) دارد که ثقل اکبر و ثقل اصغر را در کنار تأویل می نشاند نه آن تأویلی که بعضی ادعا می کنند. قران کریم برای اینکه از تفسیر به رآی و عوارض گمراه شدن و گمراه کردن (منظور قرار دادن علوم قرآن به جای یکدیگر یعنی عام بجای خاص یا بالعکس و همین طور محکم به جای متشابه یا بالعکس و غیره) دور بماند باید در کنار روایات ائمه(ع) بماند تا حقانیت مطلب ادا شود.
علامه طباطبایی عقیده دارد این عده در این روشی که پیش گرفته اند خطا رفته اند ، برای اینکه با این روش که پیش گرفته اند عقل و اندیشه را از کار انداخته اند.در حقیقت آنها گفته اند:
ما حق نداریم در فهم آیات قرآنی عقل و شعور خود را بکار بریم ، تنها باید به بینیم روایت از ابن عباس و یا فلان صحابۀ دیگر نقل شده است.
روایات بسیاری از رسولخدا (ص)و ائمه اهل بیت(ع) رسیده که مثلا فرموده اند : برای قران ظاهری و باطنی است و برای باطن آن باز باطن دیگری است تا هفت بطن یا هفتاد بطن،….
قرآن تبیان کل شی است . قرآن هدایت مردم وجدا کننده حق از باطل است.قرآن ثقلین است. امامان اهل بیت(ع) که رسولخدا (ص) ایشانرا در حدیث مورد اتفاق بین شیعه و سنی منصوب برای چنین مقامی کرد. ( انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبدا ، کتاب الله و عترتی، اهل بیتی ، و انّهما لن یقترفا ، حتی یردا علی الحوض ) من دو چیز گران در شما جانشین می گذارم ، که مادام به آندو تمسک جوئید ابدأ بعد ارمن گمراه نمی شوید.یکی کتاب الله و یکی عترتم اهل بیتم را،و ایندو از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض بر من وارد شوند).
که تصدیق خداوند تعالی این آیه است: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهر کم تطهیرا)
علاوه بر آن خداوند تعالی علم به قرآن را از غیر ایشان که مطّهّرین اند نفی کرده و فرموده:
(انه لقران کریم ، فی کتاب مکنون ، لا یمسه الا المطهرون ) بدرستی که این قرآن کتابی است کریم و خواندنی در کتابی مکنون که احدی جز مطهرین با آن تماس ندارد.
این پیغمبر و این امامان اهل بیت (ع) طریقه شان در تعلیم و تفسیر قرآن کریم ، بطوریکه از احادیث تفسیری آنان بر می آید همین طریقه ایست که ما بیان کردیم. تمام روایات در علم تفسیر بما نشان میدهد که هیچ اهل بحثی در آن همه روایت حتی بیک حدیث بر نمی خورد که رسولخدا و یا ائمه اهل بیت (ع) در تفسیر آیه ای از حجت و برهانی علمی و نظری و یا فرضیه ای علمی کمک گرفته باشند.
رسول خدا (ص) در باره قرآن کریم فرموده : وقتی فتنه ها چون پاره های شبی را ه خدا و راه نجات را بر شما مشتبه کردند، در آن هنگام بر شما باد بقرآن ، که او شافعی است ، که شفاعت ووساطتش امضاء شده ، و دلیلی است که بسوی بهترین سبیل راه می نماید و آن کتاب تفصیل و جدا سازی حق از باطل است ، و کتاب بیان است که هر لحظه بتو سعادت می دهد کتاب فصل است نه شوخی ، کتابی است که ظاهری دارد و باطنی ، ظاهرش همه حکمت است ، و باطنش همه علم ، ظاهرش ظریف و لطیف و باطنش بسیار ژرف و عمیق است ، قرآن دارای دلالتها و علامتها است ، و تازه دلالتها یش هم دلالاتی دارد عجائب قرآن را نمی توان شمرد غرائب آن هرگز کهنه نمی شود ، در آن چراغهای هدایت ، و مناره های حکمت است ، بنا براین برهر کسی لازم است که دیدگان خود در آن بچراند و نظر خود را به این صفات برساند.تا دچار هلاکت نشود. روایت در این مضامین از رسول خدا(ص) و ائمه اهل بیت (ع) بسیار زیاد است .
معارفی که در قرآن است معارفی مربوط به توحید ، نبوت ، عدل ، امامت ، و معاد و یا صفات و افعال خداوند تعالی و یا شناخت واسطه های بین خود و انسان است. پس قرآن در این فضای معارفی سنگین از طریق روایات منقوله از رسولخدا(ص) و ائمه اهل بیت (ع) از عامه و خاصه تفسیر می گردد.د رتفسیر عیاشی از فضیل بن یسار روایت شده که گفت: من از حضرت ابی جعفر (ع) در باره این روایت سوال کردم ، حضرت پاسخ دادند: هیچ آیه ای در قرآن نیست مگر آنکه ظاهری و باطنی دارد ، و هیچ حرفی نیست مگر آنکه حدی دارد و برای هر حدی مطلعی دارد.پرسیدم : منظور رسولخدا (ص) از ظهر و بطن قرآن چیست؟ فرمود: منظور از ظاهر قرآن الفاظ نازل شده آنست، و منظور از بطن قرآن معانی الفاظ است، که در مورد خبرهای قرآن بعضی از آن معانی رخ داده و بعضی بعدآ رخ می دهد ، و قرآن با گردش و جریان خورشید و ماه جریان دارد در هر چرخی که آنها می زنند ، و حوادثی می آورند ، پیش گفته ای از قرآن محقق میشود همچنانکه خدای تعالی در این مورد فرموده:
” و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم” و آن مائیم که تأویل قرآن را می دانیم.
در تفسیر صافی از رسولخدا(ص) روایت کرده که فرمود: هر کس قرانرا به رأی خودش تفسیر کند خدا مجلسی از آتش برایش فراهم کند.
علامه طباطبایی (ره): این معنا را هم شیعه و هم سنی نقل کرده و در معنای این حدیث احادیث دیگر نیز از آنجناب و از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده است. از آن جمله در کتاب منیة المرید از رسولخدا (ص) روایت کرده که فرمود: هر کس در بارۀ قرآن بدون علم چیزی بگوید خدا مجلس او را پر آتش کند.
در این معنا روایاتی دیگر در کتابهای عیون و خصال و تفسیر عیاشی و غیر آنها وارد شده. و اینکه رسولخدا (ص) فرمود : هر کس قرآن را برأی خود تفسیر کند …….. منظور از رأی اعتقادی است که در اثر اجتهاد بدست می اید. گاهی هم کلمه (رأی) بر سخنی اطلاق می شود که ناشی از هوای نفس استحسان باشد ، و بهر حال که رسولخدا (ص) نخواسته است مسلمانان را در تفسیر قرآن از مطلق اجتهاد نهی کند ، تا لازمه اش این باشد که مردم را در تفسیر قرآن مأمور به پیروی روایات وارده از خودش و از ائمه اهل بیتش (ع)کرده باشد.

فَاِنَّا بِکَ وَلَکَ، وَلا وَسیلَهَ لَنا اِلَیْکَ اِلاَّ اَنْتَ،
همت‏مان را در طاعت خودت قرار ده و نیتهاى ما را در مورد کارهایى که برایت انجام دهیم خالص گردان زیرا ما با تو و از آن توئیم و وسیله‏اى به درگاهت نداریم جز خودت

شرح این فراز:
” وابتغوا الیه الوسیله”
خدایا همت ما را در طاعت خودت قوت بخشیدی. ما راه و رسم عبادت را نمی دانستیم . ماعظمت تو را نمی شناختیم . اگر تو وسیله ای(ائمه(ع)) برایمان مقدر نمی کردی ما انسانها بیراهه می رفتیم و جاهل می زیستیم.
از امام سجاد(ع) روایت شده : ما حجتهای خدا بر عالمیان هستیم. پیشوای شیعیان و آقای مؤمنان مائیم.مائیم امان اهل زمین از عذاب خدا و به برکت ما خدا آسمان را نگاه می دارد از اینکه بر زمین افتد و به برکت ما زمین و اهل زمین را از اینکه به آب فرو رود حفظ می کند وبه برکت ما باران از آسمان می فرستد و به شفاعت ما رحمت بربندگان پهن می شود واز زمین نعمتها را می رویاند. اگر در زمین امامی از اهل ما نباشد زمین از هم می پاشد و اهل زمین فرو می رود.از روزی که خدا آدم را خلق کرده هرگز زمین بی حجت و بدون خلیفه (ائمة یهدون)نبوده و زمین تا روز قیامت از امام و خلیفه خالی نخواهد بود (امامت خاصه و امامت عامه)
تفاوت بين امامت عامه و خاصه در اين است كه امامت عامه مربوط به مباحث كلي امامت و بيان نظريه امامت است، بدون در نظر گرفتن امامت انسان معين، ولي امامت خاصه تطبيق آن موارد كلي و نظريه امامت بر مصداق مشخص است.
براي مشخص شدن تفاوت بين امامت عامه و خاصه، لازم است در ابتدا اين دو مفهوم تعريف كردد:
1. امامت عامه: مقصود از امامت عامه، بحث هاي كلان و كلي امامت است. بحث هاي كه راجع به امام خاص و مشخصي نيست، بلكه هركس كه امام باشد، اين بحث ها در مورد او جاري است. مانند حُسن امامت، ضرورت امامت، فلسفه امامت، صفات و بايستگي هاي امام، مقام دنيوي و اخروي امام، و… . در واقع امامت عامه، بيان نظريه امامت است.
2. امامت خاصه: مباحثي كه مربوط به امام مشخص است. مانند اينكه دليل امامت امير المومنين عليه السلام چيست؟ صفات امير المومنين عليه السلام مانند عصمت، علم غيب، و… را مورد بررسي قرار دهد. بنابراي امامت خاصه در واقع تطبيق مباحث امامت عامه است، بر مصاديق و موارد خاص آن.ا
بنابراين تفاوت بين امامت عامه و خاصه در اين است كه امامت عامه مربوط به مباحث كلي امامت و بيان نظريه امامت است، بدون در نظر گرفتن امامت انسان معين، ولي امامت خاصه تطبيق آن موارد كلي و نظريه امامت بر مصداق مشخص است.
نكته علمي: شايد بيان اين مطلب خالي از لطف نباشد كه عقيده و نگاه ما شيعيان با نگاه اهل سنت به بحث امامت با هم فرق دارد به اين صورت كه اهل سنت مسأله امامت را صرفاً به عنوان نظريه اي سياسي انگاشته اند و آن را يكي از مسائل فروع و متعلق به دانش فقه تلقي مي كنند، اما علماي شيعه امامت را از اركان دين مي دانند و در كلام از آن بحث مي كنند، زيرا آن را از شئون خداوند متعال مي دانند
از مطالعه و بررسی سیره و سلوک و معاشرت و اخلاق و حالات ائمه(علیهم السلام) و مواضع و مواقفی که برحسب مناسبات مختلف با دوستان و دشمنان و مسلمانان و کفار داشتند، به خوبی روشن می شود که هریک از آنان تجسم دعوت قرآن و رسالت اسلام و نمایش اکمل تکامل انسان و عالی ترین نمونه تفوق و تعالی بشر به کل مخلوقات بودند.

در زهد و تقوی و گذشت، پاکی و پاکدامنی و خلوص نیت، عبادت و اطاعت از خدا، دلسوزی برای جامعه و از خودگذشتگی و فداکاری برای اسلام، شجاعت و امانت و صداقت، علم و حلم، بردباری و شکیبایی، خویشتن داری و استقامت و پایداری، حب فی الله و بغض فی الله، حمایت از حق و عدل و ایثار، قناعت و تواضع، رضا و تسلیم و توکل و تفویض، سرآمد تمام بشر و سرمشق تمام فضایل و هدایت افعالی الهی اند.

نیکی های امامان در حدی است که دشمنان و سیاست مداران جبار و ستمکاری که وجود آن بزرگواران و آن همه مظاهر پاکی و خیرخواهی و هم نوایی و هم صدایی با مستضعفان را برای حکومت و سلطه و استکبار خود خطر می دیدند نیز به فضل آنها و علمشان و کمال اخلاقشان اعتراف می کردند.

راست ترین مدایح و اشعار، اشعار و مدایحی است که امثال فرزدق و دعبل، کمیت و سیدحمیری در آن دوران های فشار و اختناق در مدح آن بزرگواران سروده اند، هیچ کس نتوانست به فرزدق بگوید: قصیده میمیه تو در مدح امام زین العابدین(ع) مبالغه است، حتی بنی امیه، اگرچه او را زندانی کردند، اما نتوانستند مضامین اشعار شیوا و رسای او را انکار کنند.

در این باب می توان به صدها و هزارها کتاب شیعه و اهل سنت، به ویژه کتاب های اهل سنت که در مناقب اهل بیت و ائمه اثنی عشر(علیهم السلام) نوشته اند، مراجعه کرد؛ کتاب هایی مانند «کفایةالطالب» گنجی شافعی و کتاب «مطالب السئول» محمدبن طلحه شافعی، و کتاب «الفصول المهمه» ابن صباغ مالکی، و «مناقب» ابن مغازلی شافعی، و «تذکرةالخواص» سبط ابن جوزی، و «الاتحاف» شبراوی، و «روضةالاحباب» خواجه محمد پارسا، و «نورالابصار» شبلنجی، و کتاب «اهل البیت» توفیق ابوعلم، و «الصواعق المحرقه» و کتاب های دیگر.

در اینجا سخن را با گفتاری که شبراوی شافعی، شیخ اسبق الازهر نقل کرده است، پایان می دهیم: «اهل بیت همه فضایل را از علم و حلم و جود و ذکاوت و شجاعت و فصاحت و صباحت و بدیهه گویی دارا شدند، علوم ایشان درسی و تحصیلی نیست، و امروزشان برعلوم دیروزشان نمی افزاید؛ بلکه این علوم موهبت هایی ازخدایشان است هرکس انکار علوم آنها را بنماید، مانند کسی است که بخواهد آفتاب را بپوشاند، هرگز کسی که در مقام استفاده علمی بود از آنها پرسشی نکرد که آنان در جواب بمانند و عاجز شوند، هیچ قوم و گروهی با ایشان در میدان مسابقه فضل شرکت نکرد مگر آنکه ناتوان شد و عقب ماند، و چه بسیار چابکی ها و گستاخی ها و حملات و جدال هایی که دیدند و با صبر جمیل با آن برخورد نمودند و بیچاره و ضعیف نگشتند، هرزمان که خروش و غرش آنها برآید، همه خروش ها و غرش ها آرام گیرد و وقتی گوینده ناطقشان زبان به درّفشانی باز کند و سخنرانی نماید، همه گوش ها به اصغا(گوش فرا دادن) درآیند و همگان به آن گوش فرا دهند، سجایا و خصوصیت هایی است که خدا ایشان را به آنها مخصوص گردانیده است.»

اِلهى‏ اِجْعَلْنى‏ مِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ وَاَلْحِقْنى‏ بِالصَّالِحینَ الْأَبْرارِ، السَّابِقینَ اِلىَ الْمَکْرُماتِ،
خدایا مرا از برگزیدگان نیکوکار قرارم ده‏ و به شایستگان نیک رفتارم ملحق کن آنان که به کارهاى نیک پیشى جسته و به سوى خیرات‏
الْمُسارِعینَ‏ اِلىَ الْخَیْراتِ، الْعامِلینَ لِلْباقِیاتِ الصَّالِحاتِ، السَّاعینَ اِلى‏ رَفیعِ الدَّرَجاتِ
شتابان بوده و براى باقیات صالحات کار مى‏کنند و به رسیدن به درجات عالى و بلند کوشایند که براستى‏
اِنَّکَ عَلى‏ کُلِّشَىْ‏ءٍ قَدیرٌ وَبِالْأِجابَهِ جَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
تو بر هر چیز توانایى و به اجابت خواسته‏ام سزاوار به رحمتت اى مهربانترین مهربانان‏

شرح این فراز:
بر گزیدگان خداوند ،پیامبران ،ائمه(ع) ،و صالحین می باشند. در این فراز از خداوند می خواهیم که مارا از جمله صالحین و نیکوکاران قرار دهد. زیرا هیچ عبادتی نزد خدا از داخل کردن سرور و خوشحالی بر مؤمن محبوب ترین نیست.(اصول کافی 2/188ح2)
برای معرفی صالحین یکی از بزرگان را از میان دهها مورد استثنائی انتخاب کرده از آن جمله وصیتنامه شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) به فرزندش است که در اینجا می آوریم:
“اگر در این راه، تقوی نباشد، ریاضات و مجاهدات را هرگز اثری نیست و جز از خسران، ثمری ندارد و نتیجه ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهد داشت. حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرمایند:
« انّ العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الا کفرا و لم یزدد من الله الاّ بعدا »
اگر آدمی، یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، هباءً منثوراً خواهد گردید.

بدان که در تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه، مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده ای. اینک اگر شبی، تهجدم ترک گردد، صبح آن شب، انتظار بلایی می کشم.

بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می شود که به عکس اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می بخشد.
بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده ام، به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.

اکنون پسرم، ترا به این چیزها وصیت و سفارش می کنم:
اول: آنکه نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آنها به جای آوری.
دوم: آنکه در انجام حوائج مردم، هر قدر که می توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست، زیرا اگر بنده خدا در راه حق، گامی بردارد، خداوند نیز او را یاری خواهد فرمود. »

در این جا عرضه داشتم: پدرجان، گاه هست که سعی در رفع حاجت دیگران، موجب رسوایی آدمی می گردد.
فرمودند:
« چه بهتر که آبروی انسان در راه خدا بر زمین ریخته شود.
سوم: آنکه سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در اینکار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، دیگر تو را وظیفه ای نیست.
چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوی و پرهیز پیشه خود ساز.
پنجـــم: به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وارهی. »

در این وقت از خاطرم گذشت که بنابراین لازم است که از مردمان کناره گیرم و در گوشه انزوا نشینم که مصاحبت و معاشرت، آدمی را از ریاضت و عبادت و تحصیل علوم ظاهر و باطن باز می دارد، اما ناگهان پدرم چشم خود بگشودند و فرمودند:
« تصور بیهوده مکن، تکلیف و ریاضت تو تنها خدمت به خلق خدا است. »
بعد از آن فرمودند:
« چون صبحگاه روز یکشنبه کار من پایان یافت، اگر حالت مساعد بود، خودت مرا غسل بده و کفن و دفن مرا مباشرت کن. »

همچنین سفارش کردند که مرحوم دکتر شیخ حسن خان عاملی که طبیب معالجشان بود ایشان را به جانب قبله کند و آداب میت را اجرا نماید. و به مرحوم سید مرتضی روئین تن مدیر روزنامه طوس نیز فرمودند:
« شما هم صبح یکشنبه بیائید و بعد از فوت من یکساعت بالای سر من قرآن بخوانید. »
مرحوم سید ظاهری زننده اما باطنی عجیب داشت .

سالهای آخر عمر
فرزند ایشان تقل می کند :
حدود دو سال قبل از وفات پدرم، کسالت شدیدی مرا عارض شد و پزشکان از مداوای بیماری من عاجز آمدند و از حیاتم قطع امید شد.
پدرم که عجز طبیبان را دید، اندکی از تربت طاهر حضرت سیدالشهداء ارواح العالمین له الفداء به کامم ریخت و خود از کنار بسترم دور شد.
در آن حالت بیخودی و بیهوشی دیدم که به سوی آسمانها می روم و کسی که نوری سپید از او می تافت، بدرقه ام می کرد. چون مسافتی اوج گرفتیم، ناگهان، دیگری از سوی بالا فرود آمد و به آن نورانی سپید که همراه من می آمد، گفت:
« دستور است که روح این شخص را به کالبدش باز گردانی، زیرا که به تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام، استشفا کرده اند ».
در 17شعبان سال 1361 هجری قمری به دیار حق شتافت. مرقد مطهر ایشان هموراه زیارتگاه سالکان عاشقان، در مشهد مقدس می باشد.
هر کس مؤمنی را خوشحال کند حضرت رسول(ص) را خوشحال کرده و هر کس حضرت رسول را خوشحال و مسرور کند خدا را مسرور و خشنود کرده است و نیز اگر مؤمنی را غمگین و آزرده نماید خدا و رسول را به خشم آورده است (اصول کافی 2/192/ح14)
از سدیر صرّاف نقل شده است که :” در خدمت حضرت صادق(ع) بودم ، حق مؤمن نزد آن حضرت مذکور شد. حضرت رو به من کردند و فرمودند : می خواهی مرتبه ومنزلت مؤمن در نزد خدا را برایت بیان کنم ؟ گقتم: بلی؛ فرمود :چون حق تعالی ارادۀ قبض روح بندۀ مؤمن می فرماید ، دو ملک که بر او موکّل بوده اند به آسمان می روند و می گویند : پروردگارا ! این بنده تو نیکو بنده ای بود به طاعت تو مسارعت می نمود و از معصیت احتراز می کرد. اکنون تو قبض روح او نمودی . ما را بعد ازاو به چه چیز امر می فرمایی؟ خداوند عظیم الشّان می فرماید : به دنیا بروید و نزد قبر بنده من باشید و مرا تمجید و تسبیح و تهلیل و تکبیر کنید و ثواب آنها را برای بنده من بنویسید تا اورا از قبر مبعوث گردانم . (اصول کافی2/190/ح8)
امام صادق(ع) می فرماید : قضای حاجت مؤمن از ده حج بهتر است.(بحارالانوار 74/284/285ح4)
امام موسی کاظم (ع) فرمودند: کسی که برادر مؤمنش درحاجتی نزد او بیاید رحمتی است که خدا به جانب او فرستاده است. پس اگر قبول کند موجب دوستی وولایت ما می گردد وولایت ما به ولایت خدا موصول است و اگر او را رد کند و حاجتش را بر نیاورد و حال آنکه قدرت بر آن داشته باشد حق تعالی در قبرش ماری از آتش براو مسلّط می کند تا ابهامش را تا روز قیامت بگزد.(اصول کافی 2/196ح13)


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 دی 1395نظر دهید »

بنام خدا
پیامبر (ص) را بهتر بشناسیم-
#پیامبر- رحمت
ما امت رسول الله هستیم !
پیامبر صلوات الله علیه جهانی است. زیرا او از طریق نامه نگاری تمام سران کشورها را به دین اسلام دعوت کرد و دعوت پیامبر به معنای نسخ آن ادیان و لزوم پیروی همگان از دین اسلام است.
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ- و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهای الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!(سباء 28)
حدیث : أنا رسول من أدرکت حیاً و من یولد بعدی : من پیامبر کسانی هستم که بامن به سر می برند و کسانی که بعد از من به دنیا می آیند.(کنزالعمال ج1ص404)
اصلاح اخلاق جامعه:
قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَرَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَیْهِ تَوَکَّللْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ(هود 88)
ای قوم! به من بگویید، هرگاه من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبی به من داده باشد، (آیا می‌توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمی‌خواهم چیزی که شما را از آن باز می‌دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح -تا آنجا که توانایی دارم- نمی‌خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکّل کردم؛ و به سوی او بازمی‌گردم.
حدیث: پیامبر فرمود: انّما بُعثتُ بمکارم الاخلاق و محاسنها ؛ من با مکارم و فضائل اخلاقی مبعوث شدم برای برپا داشتن این مکارم مبعوث شدم (امالی طوسی ص596)
مقام و منزلت پیامبر(ص):
“و ما أرسلناک الّا رحمة للعالمین- (انبیاء 107) – پیامبر (ص) کسی است که حتی کافران نیز به برکت وجود او از رحمت عامه خداوند بهره مند شود وروزی می خورند .
حدیث: یا ایها الناس ، انّما أنا رحمةً مهداةً – ای مردم ، من رحمتی از جانب خداوند هستم که به شما هدیه داده شده ام (کشف الغمه ج1ص8)
پیامبر صلوات الله علیه گواه بر اعمال بندگان:
فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِیدًا. (نساء41)
پیامبر گرامی نه تنها چون سایر انبیاء الهی شاهد بر اعمال امت خویش است بلکه گواه بر اعمال انبیاء گذشته نیز می باشد . و طبق این آیه وجود پیامبر گرامی بعنوان انسان کامل و برترین مخلوقات از چنان مرتبه ای برخوردار می گردند که می توانند باطن و حقیقت بندگان را مشاهده و در روز قیامت در صف شاهدان اعمال بر آمده و بر نیک سیرتی یا پلیدی آنان گواهی دهند.
حدیث: امام صادق علیه السلام فرمود: تُعرضُ الاعمال علی رسول الله – اعمال العباد کل صباح ابرارها و فجارها فاحذرو ها : همۀ اعمال بندگان اعم از نیکان و اشرار هر صبح بر پیامبر خدا عرضه می گردد. (کافی ج 1 ص319)
وظیفه ما در برابر پیامبر صلوات الله علیه :
…… وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ(حشر 7)
خداوند به موازات تمجید از اخلاق نیکوی پیامبر(ص) و بیان عصمت آن حضرت مؤمنان را به پیروی مطلق وبی چون و چرا از کردار و گفتار فرستاده خویش فرمان می دهد تا جایی که اطاعت و پیروی از پیامبر را عین اطاعت از خود خوانده و نافرمانی و معصیت از دستور رسولش را سر پیچی از فرمان خود می خواند.
حدیث: امام باقر علیه السلام فرمود: إنّ الله عزّوّجل فوضَ الی نبیّه فی امر خلقه لینظر کیف طاعتهم ، بدرستی که خداوند متعال کار خلقش را به پیغمبرش واگذار تا ببیند فرمان بری آنها چگونه است (کافی ج1 ص266-ح3)
اطاعت از پیامبر صلوات الله علیه زمینه ساز محبت خدا :
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ(آل عمران 31)
هدف از خلقت انسانها توجه کامل قلبی بندگان به خداوند و یا به بیان دیگر محبّت الهی است این محبّت دو سویه است . یعنی خداوند تنها کسانی را دوست دارد که آنان نیز خدا را دوست داشته باشند و این دوست داشتن با کیفیت و فرمانبری از پیامبر اکرم (ص) است.
حدیث : من سرّه أن یعلم أنّ الله یُحبّه فلیعمل بطاعة الله و لیتّبعنا : هرکس از این که خدا او را دوست بدارد خشنود می گردد باید ازخدا اطاعت کند و از ما پیروی کند(کافی ج8 ص14ح1)
درود خدا بر پیامبر اعظم صلوات الله علیه:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا(احزاب 56)
از این رو خداوند از مؤمنان نیز می خواهد تا آنان نیز هم ندا با او و فرشتگان بر مقام والای رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه درود فرستاده و در مقابل سخنان وی کاملا تسبیم و فرمان بردار باشند.
حدیث: امام باقر علیه السلام فرمود :"أقل ما یوضع فی المیزان یوم القیامة الصلاة علی محمد و علی اهل بیته ” (قرب الاسناد ص14- ح45) سنگین ترین عملی که در روز قیامت بر ترازوی اعمال گذشته وارد می شود ، صلوات بر محمّد و اهل بیتش است.
والسلام علی من اتبع الهدی – فاطمه پورشفیع

1662800406images_6_.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 19 شهریور 1401نظر دهید »

امّا اگر مباهله صورت می گرفت چه اتفاقی می افتاد؟ …رسول خدا (ص) فرمود: به آن خدایی که مرا بحق فرستاد اگر مباهله می کردند این بیابان بر سر آنان آتش می بارید ..

مباهله- غدیر- حق پذیری

نوع مستند : نشریه


چکیده :
جریان مباهله جریانی است برشناخت حق علیه باطل – جریان مباهله جریانی است بر شناخت تحریم و تحریفهای زمانه – جریان مباهله ارزش دینداری وحرکت با اهل بیت علیهم السلام را نشان می دهد و پیامش این است : خود را بشناس تا خدایت را بشناسی؛


1659595245_-_.pdf


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 13 مرداد 1401نظر دهید »

دعای سمات معروف به دعای شبّور که خواندن آن در ساعت آخر روز جمعه سفارش شده است . این دعاء از ادعیة مشهوره است و اکثر علماء سلف بر این دعاء مواظبت می نموده اند و در مصباح شیخ طوسی و جمال الاسبوع سید بن طاووس و کتب کفعمی به سند معتبر از جناب محمدبن عثمان عمروی که از نوّاب حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی شریف) است واز حضرت امام محمد باقر (ع)و امام جعفر صادق(ع) روایت شده و علامه مجلسی(ره) آن را با شرح در بحار ذکر کرده است.

شرح دعای سمات

نوع مستند : کتاب
کلید واژه : یهود, مسیحیت, غصب, باطل گرایی


چکیده :
دعا از حضرت ابراهیم یاد می کند و اشاره دارد که یهود خود را ابراهیمی می داند در حالیکه ابراهیم(ع) دینش توحیدی محمّدی(ص) بود ، ولی آنان از گذشته تا بحال سعی داشتند باطل را رنگ حقانیت دهند ؛ولی آنچه مهم و قابل ذکر است اینکه اگر یهودیان و مسیحیان اعتقاد به دین خدا و یا کتاب آسمانی او داشتند کتاب خود را تحریف نمی کردند و مهمترین قسمت آن که اشاره به معرفی دین محمّدی بود از بین نمی بردند ، پس آنها به فکر منافع شخصی خود بودند تا تشکیل جامعه موحد ومعتقد. …….یهود و نصاری کتابهای بیشماری در دو بخش ” عهد عتیق” و ” عهد جدید” دارند . مسیحیان 39 کتاب عهد عتیق و 27 کتاب عهد جدید دارند که یهودیان عهد عتیق را قبول دارند و آن هربخش یک سٍفر است.


1651054260_.pdf


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401نظر دهید »

فضیلت صلوات: امام در هر فراز از دعای خود صلوات بر محمّد و آل محّمد را ترک نمی کند زیرا صلوات مقدمه دعا است و از برکات الهی است که هرکس در هر دعا هر چند کوچک باشد با صلوات شروع نماید و با صلوات آن دعا را ختم نماید. فواید دنیوی صلوات: فایده اول:در اصول کافی است که، رسول خدا(ص) فرموده اند در مقابل صد صلوات حق تعالی صد حاجت را برآورده می نماید.(اصول کافی معرب ص493 فایده دوم:با صدای بلند صلوات فرستادن نفاق را برطرف می سازد.(همان ص492) فایده سوم:صلوات فرستادن موجب پاکیزه شدن عمل هاست. فایده چهارم:هر کس یک صلوات بفرستد حق تعالی در عافیت را بر روی او می گشاید. فایده پنجم:صلوات فرستادن فقر را برطرف می کند. فایده ششم:هر گاه چیزی از یاد انسان برود و آدمی آن را فراموش کند صلوات موجب می شود که به خاطر آید. (جلاء الانهام ص255) فایده هفتم:صلوات،دشمن دیرین و همیشه در کمین انسان یعنی ابلیس لعین را ذلیل و خوار می کند. خلاصه اینکه صلوات آتش جهنّم را خاموش می کند.آری وقتی که آتش هوی و هوس و آتش سوزان نفس سرکش به واسطه صلوات بر محمّد و آل محمّد خاموش شد و ظلمات نفس به نور صلوات محو و نابود گردید آن وقت است که انسان از آتش جهنم رهائی یافته و به حریم امن الهی داخل و «لیخرجکم من الظلمات الی النور» را شامل خواهد شد و غایت امر در سایه رحمت خاصّ الهی مأوا کند «و کان بالمؤمنین رحیماً».«طوبی لهم و حسن مأب؛»خوشا به حال آنان و حسن عاقبت شان. فواید اخروی صلوات: فواید صلوات را در ظاهر دانسته ای و بدان رسیده ای اما فواید آن را در باطن که در نهایت صعوبت و دشواری است، عقل می خواهد تا بدانی،چشم بصیرت تا ببینی، دلی پاک تا یقین نمائی. فایده اوّل:امام صادق(ع) می فرمایند:«هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد حق تعالی صد مرتبه بر او صلوات می فرستد» و فرموده اند:«هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد خدا و ملائکه هزار بار بر او صلوات می فرستد و هر که حق بر او هزار صلوات بفرستد هرگز او را به آتش،عذاب نخواهد کرد و در مقابل هر صلوات ده حسنه به او عطا می فرمایند و هر کس ده مرتبه صلوات بفرستد حق تعالی ده صلوات بر او می فرستد و ده گناه او را می آمرزد و ده درجه او را بلند می گرداند و از اهل بهشت خواهد شد». (اصول کافی معرب ص493) فایده دوم:سزاوارترین و نزدیک ترین مردم در روز قیامت به رسول خدا(ص) کسی است که در دنیا بر آن حضرت بیشتر صلوات فرستاده باشد.(جامع الاخبار ص67) فایده سوم:رسول خدا(ص)به علی مرتضی (ع) می فرماید:«هرکس بر من صلوات بفرستد شفاعت من برای او واجب می شود».(همان) فایده چهارم:حضرت رضا(ع) فرموده اند:«صلوات فرستادن نزد خدا برابراست با تسبیح و تهلیل و تکبیر».(عیون الاخبار ج1 ص294) فایده پنجم:حضرت علی بن موسی الرّضا(ع) می فرماید:«هر کس قادر بر کفاره گناهان نباشد صلوات بسیار بفرستد که صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص) گناهان را می ریزاند».(جامع الاخبار فصل28) فایده ششم:امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند:«صلوات فرستادن در محو کردن گناهان شدیدتر است از فرو نشاندن آب، آتش را».(ثواب الاعمال ص184) فایده هفتم:صلوات فرستادن در روز قیامت به صورت نوری در آمده در سر،طرف راست،طرف چپ و بالا، و جمیع اعضاء آدمی دیده می شود.(جامع الاخبار ص67) فایده هشتم:هر که بگوید:«اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد(ص) خدا به او ثواب هفتاد و دو شهید عنایت می فرماید.» فایده نهم:سنگین ترین چیز در یوم الحشر(روز قیامت) صلوات است و صلوات، قبر را نورانی می کند.(قرب الاسناد ص12) فایده دهم:فرستنده صلوات داخل آتش جهنّم نمی شود. فایده یازدهم:برای فرستنده صلوات تلخی مرگ و هول و عطش روز قیامت نیست.

1646844386images_34_.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 18 اسفند 1400نظر دهید »

ادامه شرح دعای مکارم الاخلاق - توسط فاطمه پورشفیع
اللّهم صلّ علی محمّد و آله وامنعنی من السّرف و حصّن رزقی من الّتلف ووفّر ملکتی بالبرکة فیه و اصب بی سبیل الهدایة للبّر فیما انفق منه
درود خدا بر محمّد و آل او .
پروردگارا !از تو درخواست می کنم که مرا از اسراف باز داری و رزق مرا از تلف شدن و بیهوده مصرف شدن حفظ نمایی و دارائی مرا برکت و فزونی ده تا در راه خودت به نیکوئی صرف گردد و مرا به راه صواب و هدایت رهبری نما .نیکی به مردم فقیر و مستمند با آبرو بدون منّت از وظایف شیعیان با ایمان است که از راه علی (ع) جدا نمی شوند.باید دانست که هر گاه خداوند برای بنده ای بدی خواهد ما ل ودارائی را محبوب او گرداند و آرزوهای او را توسعه دهد . و هر گاه خداوند بنده ای را دوست بدارد مال را در نظر او مبغوض گرداند و آرزوهای او را کوتاه کند.
اللهّم صلّ علی محّد و آله و اکفنی مؤنة الاکتساب و ارزقنی من غیر احتساب فلا اشتغل عن عبادتک بالطّلب و لا احتمل اصرتبعات المکسب
درود خداوند بر محمّد و آل او.
پروردگارا! در کسب رزق و روزی حلال مرا از رنج کشیدن دور نما و روزی بیدریغ خود را آنچنان بمن عطا فرما که در راه کسب آن از اطاعت وبندگی دور نشوم.ویا آنچه در راه تو با مجاهدت بدست آوردم از دست ندهم.
اللّهم فاطلبنی بقدرتک ما اطلب
خدایا به قدرتت آنچه از تو طلب می کنم بمن عطا فرما.طلب از خداوند باید بدون طمع باش زیرا طلب اگر با طمع همراه باشد رنج و خواری و محنت را بدنبال دارد و انسان به جائی نمی رسد . زیاده خواهان همیشه در کمی و نقصان می افتند . در طلب روزی باید میانه رو بود تا موفقیّت نصیب انسان گردد.
واجرنی بعزّتک ممّا ارهب
پروردگارا ! به عزّت خودت از آنچه که در هراسم ایمنم ساز . خوف از خدا پسندیده است .خوف از خدا انسان را مطیع اوامر الهی قرار می دهد. خوف از خدا ایمنی از عقاب و عذاب آخرت است و کسی که از خدا بترسد از دیگران هراسی ندارد.لباس مؤمنان لباس تقوی است و لباس تقوی جزء با بیم و هراس از خداوند زینت نگردد. بدبخت کسی است که از غیر خدا هراس داشته باشد و او کسی است که زندگی دنیا و آخرت را باخته است و عقاب آخرت سرانجامش است.خوف و هراس از خداوند یعنی ترس از عذاب الهی که باعث می گردد شخص گناهان را ترک کند و حکم اللّه درعملش پیاده گردد.
الّلهمّ صلّ علی محمّد و آله وصن وجهی بالیسار
با درود خداوند بر محّمد و خاندان گرامیش؛
پروردگارا ! آبروی مرا در توانگری محفوظ دار، و مرا از افراط و تفریط باز دار.
خداوندا ! توانگری صفتی است که تو در اختیار من گذاشته ای . ایکاش بتوانم و قادر باشم آن را در جهت رضای تو بکار بگیرم که اگر مرا به خود واگذاری به افراط و تفریط مبتلا شده و راه را به بیراهه می کشانم.
و لا تبتذل جاهی باالاقتار
پروردگارا! منزلتم را به سبب نیازمندی و تنگدستی پست نکن.
شکر و سپاس الهی باید در طول زندگی انیس انسان باشد .و هر چند انسان راضی به رضای خداوند باشد در زندگی قانع و مطیع است و زیاده طلبی از او رخت بر می بندد. انسان کریم خود را در برابر خواهشها حفظ میکند تا عزّتش جاویدان شود.
فاسترزق اهل رزقک
اگر از روزی خوارانت طلب روزی کنم عزّت از من دور می شود و پست می شوم روزی رسان تویی و به من توانایی ده تا ایمان خود را تقویت کنم تا عزّتم طعمۀ شیطان قرار نگیرد.
واستعطی شرار خلقک
خداوندا در تقاضای روزی از غیر تو سعادت از من دور می شود زیراممکن است از افراد شرور تقاضای روزی کنم.

فافتتن بحمد من اعطانی
آنگاه که از دیگران تقاضا کنم پس به سپاس گوئی از کسی مجبور شده ام که به من چیزی را عطا کرده است که این جزء حماقت چیز دیگری نیست. انسان باید نیکوکار باشد و نیاز مردم را بر طرف کند در جهت رضای پروردگار خود ، تا دعا مردم بدرقه راه او باشد.ولی آنگاه که کار را برای مردم بدون در نظر گرفتن رضای خدا باشد سر گردانی است.
وابتلی بذم من منعنی
پروردگارا ! مرا مبتلا مساز به نکوهش کردن از کسی که از من دریغ کرده است. خود خواهی ناشی از توقع های بی جاست.
و انت من دونهم ولیّ الاعطاء والمنع
در حالیکه صاحب اصلی وحقیقی عطا وبخشش تو هستی ، اگر بخواهی عطا می کنی و اگر بخواهی دریغ می کنی .انسان باید در طول زندگی دنیا در برابر نعمتها ی الهی شکر گذاز و قانع و مطیع باشد با هوسها مبارزه کند زیرا برترین جهاد جهاد با نفس است.از بیهودگی وغفلت دوری کنید . در پیشگاه خداوند خاضع و خاشع باشید و بدانید ، از خانه هائی که در دنیا می سازید خانه هائی هستند که می سازید ولی در آن نمی مانید .چیزهائی تهیه میکنید که از آن نمی خورید . و آرزوهائی دارید که به نمی رسید. این شیوه شیوه نا امیدی نیست بلکه شیوه روشنفکری و تعقّل است که آنرا از قوه ی نظری و دید روشن خود به جهان آفرینش می یابید.

1641282669_-_-_-1.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 14 دی 1400نظر دهید »

السلام علیک یا فاطمةالزهرا سلام الله علیها — فاطمه جان شرمنده ایم چون گفتی و عمل کردی و ما غفلت کردیم - گفتی حجاب ولی متاسفانه در مقابل………؟ گفتی حیا و عفت و عدالت ولی نقش ما…….؟ می دانی چرا اینجوری شد ؟! چون نه خود را شناختیم و نه تو را و نه خدا را ….پس سرگردان و بی هویت رها شدیم !!!!!!

منشور عقاید اسلامی در شرح کامل خطبه فدکیه

نوع مستند : کتاب
کلید واژه :


چکیده :
خطبه ای که بانوی گرامی اسلام ، حضرت زهرا(س) در فاصله زمانی کوتاه پس از رحلت مصیبت بار پدر بزرگوارشان در مسجد النبی (ص) در حضور بسیاری از انصار و مهاجرین ایراد فرمودند ، یکی از اسناد و مدارک تاریخی مهّم مربوط به وقایع صدر الاسلام و تحولاتی است که منجر به انزوای کامل امام علی(ع) از صحنه سیاسی ، اجتماعی گردید.این خطبه با تلاش فراوان فاطمه(س) جهت احقاق حق مسلمین و استرداد فدک (بعد از غصب خلافت) ایراد گردید.


1546346195_.pdf


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 16 آذر 1400نظر دهید »

سوال

⁉️ مرگ خلیفه دوم در چه روزی اتفاق افتاده است؟

? در فرهنگ عوام شیعه چنین گمان می‌رود که نهم ربیع الاول زمان مرگ خلیفه دوم است در حالی‌که چنین گمانی، اشتباهی فاحش است؛ زیرا منابع تاریخی و روایی شیعه و سنی، تاریخ مرگ خلیفه دوم را در ماه ذی الحجه می‌دانند.

✅ قاطبه‌ی عالمان و مورخین اهل سنت زمان جراحت خلیفه دوم را روز 26 یا 27 ماه ذی‌الحجه و دوشنبه و یا چهارشنبه دانسته و گفته‌اند او پس از سه روز یا چهار روز در آخر ذی‌الحجه یا اول محرم درگذشت. عالمان بزرگ شیعه نیز به این نظریه معتقدند، از متقدمین شیعه، می‌توان یعقوبی(م284ق)، مسعودی(م346ق)، ابن اعثم کوفی(م314ق) و شیخ مفید(م413ق) را نام برد؛ شیخ مفید در کتاب «مسار الشیعه» می‌نویسد: «در روز بیست و ششم ذی الحجة سال 23 هجری عمر بن خطاب مجروح گردید و در بیست ونهم ماه درگذشت.»

? هم چنین ابن ادریس حلی(م578ق) در کتاب سرائر آورده است: «عمر بن الخطاب در روز بیست و ششم ذی الحجه سال 23 هجری مجروح گردید و در بیست و نهم همان ماه درگذشت… اما تاریخ این واقعه گاهی بر بعضی از علما ما مشتبه شده، و چنین پنداشته‌اند که این حادثه در نهم ربیع الاول بوده است.»

✳️ علامه مجلسی(رحمةالله علیه) نیز به این موضوع اعتراف کرده و می‌نویسد: «آن چه که درباره کشته شدن خلیفه دوم در ماه ذی‌الحجه ذکر شد، مشهور بین علمای امامیه است.» سپس تلاش می‌کند که نقل نهم ربیع را نیز تایید کند و در این‌باره تنها به یک روایت «رفع القلم» استناد می‌کند که سندش مخدوش و ضعیف است. چرا که اولا: روایت مرسل است و ثانیا: که در سند روایت دو فرد مجهول الهویه و ناشناخته وجود دارد و با دیگر اعتقادات شیعه نیز سازگاری ندارد. لذا این روایت نمی‌تواند صحیح باشد.

? اما نهم ربیع، زمان مرگ کیست؟

? به گفته آیت‌الله سید حسن مصطفوی، 9ربیع‌الاول در واقع سال‌روز کشته شدن عمر سعد، قاتل امام حسین(علیه‌السلام)، به فرمان مختار ثقفی است که توسط عوام با خلیفه دوم اشتباه گرفته شده‌است.
___

1634628645500x470_1418985977919022.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 27 مهر 1400نظر دهید »

شناخت انجمن حجتیه : فعالیت کنونی این فرقه در زمان حاضر:
تاریخچه
الف) قبل ازانقلاب انجمن حجتیه:
این انجمن بانام “انجمن خیریه حجتیه مهدویه” پس از کودتای 28 مرداد 1332 با رهبری محمد ذاکر تولایی(معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد. لیکن در مبارزه با بهائیت، هیچ گاه اساس بهائیت (صهیونیسم) و رؤوس آن در ایران(هویداها، هژبر یزدانی ها و رژیم بهائی پرور شاهنشاهی) را مد نظر قرار نداده، بلکه در محیط اختناق رژیم شاهنشاهی در کمال آزادی، جلسات منظمی را در ییلاق ها و باغ های بزرگ با صرف هزینه های سنگین برگزار می کردند. از افتخارات این انجمن در قبل از انقلاب عدم شرکت اعضایش در قضایای 15 خرداد بود.
ب) پس از انقلاب :
در ابتدای انقلاب با سوء استفاده از فضای باز به وجود آمده و با پوشش دفاع از اسلام فقاهتی، به جنگ با ولایت فقیه برخاستند. پس از سخنرانی امام راحل درسال 1362 عده ای از اعضا جریان متوجه انحرافات خود شده و از انجمن جدا شدند .
حضرت امام خمینی (قدس سره) درخصوص انجمن حجتیه فرمود :
یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید مصیبت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید .حضرت صاحب مگر برای چی می آید …این اعوجاجات را بردارید، این دسته بندی ها را برای خاطر خدا اگر مسلمونید ،بردارید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید، این دسته بندی ها را بردارید. در این موجی که الان ملت را به پیش می برد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پای تان خواهد شکست . سخنرانی حضرت امام خمینی در سال 1362.
⭐???⭐?
الف ) مخالفت با تشکیل حکومت ا سلامی :
از مواضع انجمن، می توان به مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی خصوصاً بعد از انقلاب اشاره نمود.
حضرت امام خمینی(قدس سره) در باب حکومت می فرمایند :
لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً برای اجرای حدود وثغور نظام، حکومت شرعی تشکیل دهند . این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد ، واجب عینی است و گرنه واجب کفائی است .
. انجمن معتقد است که استرداد حق مظلوم را باید به ظهور امام زمان (عج) واگذار نمود. طبیعی است که بر اساس این عقیده، امر تشکیل حکومت به خودی خود منتفی می گردد . برپایی حکومت به منظور استرداد حق بی مورد شناخته می شود .
ب) عدم اعتقاد به ولایت فقیه :
ولایت فقیه جزء حکومت ا سلامی است . مشروعیت حکومت بسته به حضور فقیه جامع الشرایط در رأس امور است، تا ناظر بر اجرای احکام اسلام به طرز صحیح باشد. با ظهور انقلاب و برقراری نظام اسلامی درایران اصل ولایت فقیه به عنوان یکی از ارکان نظام به تصویب مجلس خبرگان قانون اساسی رسید. اما انجمن حجتیه قائل به ولایت عامه مراجع در مقابل ولایت فقیه است.
با تعمیم ولایت می خواهند که همه مجتهدان ولایت داشته باشند . بین آن ها یک نفر به عنوان فقیه اعلم شناخته شود، ولی جایگاه فقیه اعلم در راس کلیه قوای حکومتی نیست . انجمن با جدا کردن رهبریت از مرجعیت که ناشی از جدا کردن دین از سیاست است، تقلید خویش از مراجع خاص و عملکرد خود را توجیه می نماید .
ج) مهدویت وانتظار :
رهبر و مؤسس انجمن حجتیه درجلسه درس و سخنرانی خود گفته است :
الان هم می گویی حکومت اسلامی خوب است. شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید. آنی که معصوم از خطا باشد را نشان بدهید. آنی که هوی و هوس و حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در او اثرنکند، نشان بدهید . او بیاید توی میدان جلو بیافتد. ملت می افتد به خاک پایش، تمام مردم قربان خاک پایش می‌شوند .
بدین ترتیب اعضای انجمن برای توجیه رخوت و سازشکاری و تنبلی خود، قیام برای تشکیل حکومت شرعی را نفی می نمایند . نگرش انجمن در باب انتظار مبتنی است برنگرش عامه (باید امام زمان بیاید اشکالات رابرطرف کند و تا حضرت نیاید، هیچ کاری انجام نمی گیرد …)می باشد .سعی کرده اند این مسئله را به شکل استدلالی مدون نمایند .
د ) جدایی دیانت از سیاست :
در اساسنامه ای که مبنای خط مشی انجمن می باشد، آمده است که، انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت . مسئولیت هر نوع دخالت در مسائل سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن، بر عهده خود آنان خواهد بود.
حضرت امام(قدس سره) در بیانی شیوا فرمود :
جدا کردن سیاست ا ز دین قیام برضد اسلام است.
همچنین امام در جای دیگر فرمود :
ما مکلفیم به این که در امور دخالت کنیم . ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم، همان طور که پیغمبر (ص) دخالت می کرد. .صحیفه نور، ج15، ص60.
نقد انجمن حجتیه توسط شهید هاشمی نژاد:
این جور نبود که رژیم بگوید بروید با بهائیت مطلقا مبارزه کنید. اگر این آقایان هم ادعا می‌کنند با بهائیت مبارزه می‌کردیم، کم لطفی می‌کنند.
بهائیت سه بُعد داشت: بُعد اقتصادی، بُعد سیاسی، بُعد فکری، که انجمنی‌‌ها در بُعد سیاسی و اقتصادی یک قدم هم اجازه مبارزه نداشتند؛ زیرا رژیم قرص و محکم جلوی آن‌ها را می‌گرفت… آیا می‌توانستند راجع به شرکت‌هایی که از نظر اقتصادی در اختیار بهائیت بود حرف بزنند؟ ابدا؛ این‌جا رژیم چراغ قرمز داده بود و آقایان هم بر اساس دیدگاهشان با رژیم درگیری پیدا نمی‌کردند.
دیدشان این بود که باید آهسته رفت تا گربه شاخ نزند! بنابراین در بُعد اقتصادی مبارزه‌ای با بهائیت نداشتند و نمی‌توانستند هم داشته باشند، در بُعد سیاسی هم به همین ترتیب. پس کجا مبارزه می‌کردند و رژیم اجازه می‌داد به آنها؟ فقط در بُعد فکری».
حتی قیام 15خرداد 1342 که هزاران مسلمان مبارز توسط رژیم ستم‌شاهی به شهادت رسیدند، انجمن همراه با اعتراضات شدید، حضرت امام(ره) را مورد مؤاخذه قرار داده و با هماهنگی با رژیم پهلوی، حرکت اسلامی را محکوم نماید.
✔️اعتقادات انجمن حجتیه:
✅بزرگ نمایى و جلوه‏دادن بهائیت به عنوان دشمن اصلى،‏ اصلی ترین ویژگی انجمن به حساب می آید، در این زمینه شیخ حلبى تأکید مى‏کرد: «امروز امام زمان‏علیه السلام از کسى جز این خدمت را نمى‏پذیرد و چیزى جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تکلیف شرعى و دینى

1634628380images_11_.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 27 مهر 1400نظر دهید »

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ به شبهات ربیع الاول:::::;;
آنها به همراه گروهی به خانه علی علیه السلام حمله بردند ..ودر این گیر ودار شمشیر علی علیه السلام را شکستند!!!!!!
به دو دلیل این خبر صحت ندارد :
الف: پیامبر اکرم (ص) به آن حضرت وصیت فرموده بود که صبر کند ..(بحارالانوار 23/527-528)- (مناقب ابن شهر آشوب 3/336)
ششمیرکشیدن مخالف آن وصیت بود..
ب: شجاعتهای آن حضرت در جنگها با اینکه آن حضرت شمشیر کشیده باشد و هیچ کس کشته نشده باشد ، تعارض دارد… وآن کس که شمشیر کشید در خانه و شمشیرش را شکستند زبیر بود که در خانه علی (ع) برای بیعت با علی علیه السلام تحصن کرده بود.
مهاجران جرأت و جسارت ورود به خانه علی را پیدا کردند ووارد آنجا شدند (تاریخ یعقوبی 2/105)
عمر به خانه علی علیه السلام روی آورد در حالی که طلحه وزبیر و گروهی از مهاجران در آنجا تحصن کرده بودند .. زبیر (پسر عمه علی علیه السلام) با شمشیر کشیده به مقابله او شتافت ولی پایش لغزید و شمشیر از دستش بر زمین افتاد پس مهاجمان او را دستگیر کردند. (طبری 2/443- 444-446/- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 2/122- 132-134-58-6/2)کنزالعمال(3/ 128)
شبهه دوم :
ده روز پس از وفات پیامبر (ص) آنگاه که فاطمه همۀ شهود و دلایل خود را در مطالبه حقش ارائه کرد و ابوبکر از پذیرش آنها خودداری نمود وچیزی از ماترک رسول خدا(ص) و بخشش او را به وی باز نگرداند (فدک) و آن بانو تصمیم گرفت که موضوع را در برابر همۀ مسلمانان مطرح کند و اصحاب و یاران پدرش را به یاری طلبد .(شرح ابن ابی الحدید 4/97)
شاهد دوم:
اینکه فاطمه (س) پس از غصب فدک که ده روز بعد از رحلت پیامبر رخ داد به مسجد رفت خطبه ای خواند (خطبه فدکیه) ….یوسف غروی پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع هجوم بر اساس شواهدی معتقد است که زمان هجوم به خانه فاطمه سلام الله علیها بلافاصله پس از واقعه سقیفه و بیعت با ابوبکر نبوده بلکه حدود 50 روز یا بیشتر پس از رحلت پیامبر رخ داده است .(یوسف غروی تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا( ص 9-14)
نتیجه گرفته می شود که ماجرای هجوم قبل از زمان خطبه فاطمه سلام الله علیها رخ نداده است ، زیرا فاطمه با وجود آسیبهایی که در اثر هجوم دیده بود نمی توانست آن گونه راه برود (همان) چون فاطمه به هنگام حرکت برای احتجاج و گرفتن فدک از دست غاصب آنچنان حرکت می کردند که پوشش بلند ایشان زیر پا می رفت …راه رفتن ایشان شبیه راه رفتن پدر گرامیشان بود(نطأ ذیولهاناتحرم مشیتها مشیه رسول الله (ص) {خطبه فدکیه}
شاهد سوم : پس از ماجرای سقیفه و مصادره فدک ؛ امام علی علیه السلام به همراه فاطمه (س) و حسنین علیهم السلام - شب هنگام به در خانه مهاجران و انصار رفتند تا از آنان برای پس گرفتن حق خویش یاری طلبند ، در صورتی که ماجرای هجوم پیش از این تاریخ رخ داده باشد فاطمه با وجود آسیبها توان همراهی با آنان را نداشت (یوسف غروی تاریخ هجوم بخانه حضرت زهرا (س) – آینه پژوهش شماره 37 –پاییز 1379)
شاهد چهارم:
شاهد این جریان فردی بنام بریده بن خضیب اسلمی که همراه سپاه اسامه به سوی موته رفته بود پس از بازگشت به مدینه و خبر دار شدن از ماجرای سقیفه همراه عده ای از افراد قبیله خود به طرفداری از امام علی علیه السلام پرداختند و گفتند تاعلی بیعت نکند ما بیعت نمی کنیم (همان) پس از این ماجرا بود که خلیفه و اطرافیانش به فکر بیعت گرفتن از امام علی علیه السلام افتادند و به گفته یوسف غروی با توجه به زمان رفت و برگشت سپاه و حوادث قبل و بعد از آن ماجرای هجوم حدود 50 روز پس از رحلت پیامبر رخ داده است .
پاسخ به شبهه دیگر:
شبهه دیگر که امروز مطرح است که خانه های زمان پیامبر (ص)دَر نداشت که عمر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را آتش بزند — این صحیح نیست با توجه به آنچه از کتب معتبر مکتب خلفا نقل شده و بنا به اعتراف خود خلفا از جمله ابوبکر و عمر ، آنها در خانه زهرا را آتش زدند و به زور وارد آن شدند ….ابوبکر در بستر مرگ گفت : فاما الثلاث اللتی وَدِدتُ أنّی ترکتُهُنّ فوددتُ أنی لم اکشف بیت فاطمه عن شیء و ان کانوا قد غلّقُدهُ علیّ الحرب (طبری 4/52- مردج الذهب مسعودی 1/414- کنزالعمال 3/135- امامة و السیاسة 1/18)
من بر هیچ چیز دنیا متأثر و اندوهناک نیستم مگر به سه کارکه کردم و ایکاش که آن کار را نمی کردم – ایکاش هرگز در خانه فاطمه را نگشوده بودم –گرچه برای جمگ و ستیز یا من آن را بسته بودند.
در کتاب سلیم بن قیس اثبات الوصیه و تفسیر عیاشی از منابع نخستین شیعه آمده است در این واقعه که به شکستن و آتش زدن در خانه انجامید جنین فاطمه (محسن )سقط شد. وپس از مدتی فاطمه به شهادت رسید.به گفته محمد هادی یوسفی غروی پژوهشگر تاریخ اسلام این واقعه حدود 50 روز پس از رحلت پیامبر رخ داده است .
شاهد دیگر: عمر بن خطاب به فرمان ابوبکر بخانه فاطمه آمد تا علی و همراهانش را برای بیعت ببرد وقتی او با خودداری اهالی خانه روبه روشد دستور جمع آوری هیزم داد و تهدید کرد که خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید ، تهدید عمر به آتش زدن خانه در برخی از منابع اهل سنت مانند العقد الفرید و تاریخ طبری ، انساب الاشراف ، امامه و السیاسة نقل شده است …عمر تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند خانه را آتش خواهد زد …بنا به نقل الامامة و السیاسة وقتی عمر چنین تهدیدی کرد به او گفتند : فاطمه در خانه است…. عمر در پاسخ گفت : اگر چه او در خانه باشد (52 شیبانی بغدادی- السنة 1406قج1ص553)
در کتاب سلیم ابن قیس آمده است ؛ عمربن خطاب تهدید خود را عملی کرد ودر خانه فاطمه را آتش زد و وارد خانه شد- وقتی با مقاومت فاطمه روبراه شد با غلاف شمشیر یه پهلوی او زد (کتاب سلیم بن قیس 1420 ق -ج1 ص150)
تقدیم به روح مطهر حضرت رسول صلوات الله علیه و حضرت فاطمه الزهرا سیدة نساء العالمین —
فاطمه پورشفیع – پژوهشگر تاریخ اسلام
منابع دیگر : الغدیر علامه امینی
کتاب سقیفه بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبرنوشته مهدی دش

1634627607images_6_.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 27 مهر 1400نظر دهید »

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ به شبهات ربیع الاول
آنها به همراه گروهی به خانه علی علیه السلام حمله بردند ..ودر این گیر ودار شمشیر علی علیه السلام را شکستند!!!!!!
به دو دلیل این خبر صحت ندارد :
الف: پیامبر اکرم (ص) به آن حضرت وصیت فرموده بود که صبر کند ..(بحارالانوار 23/527-528)- (مناقب ابن شهر آشوب 3/336)
ششمیرکشیدن مخالف آن وصیت بود..
ب: شجاعتهای آن حضرت در جنگها با اینکه آن حضرت شمشیر کشیده باشد و هیچ کس کشته نشده باشد ، تعارض دارد… وآن کس که شمشیر کشید در خانه و شمشیرش را شکستند زبیر بود که در خانه علی (ع) برای بیعت با علی علیه السلام تحصن کرده بود.
مهاجران جرأت و جسارت ورود به خانه علی را پیدا کردند ووارد آنجا شدند (تاریخ یعقوبی 2/105)
عمر به خانه علی علیه السلام روی آورد در حالی که طلحه وزبیر و گروهی از مهاجران در آنجا تحصن کرده بودند .. زبیر (پسر عمه علی علیه السلام) با شمشیر کشیده به مقابله او شتافت ولی پایش لغزید و شمشیر از دستش بر زمین افتاد پس مهاجمان او را دستگیر کردند. (طبری 2/443- 444-446/- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 2/122- 132-134-58-6/2)کنزالعمال(3/ 128)
شبهه دوم :
ده روز پس از وفات پیامبر (ص) آنگاه که فاطمه همۀ شهود و دلایل خود را در مطالبه حقش ارائه کرد و ابوبکر از پذیرش آنها خودداری نمود وچیزی از ماترک رسول خدا(ص) و بخشش او را به وی باز نگرداند (فدک) و آن بانو تصمیم گرفت که موضوع را در برابر همۀ مسلمانان مطرح کند و اصحاب و یاران پدرش را به یاری طلبد .(شرح ابن ابی الحدید 4/97)
شاهد دوم:
اینکه فاطمه (س) پس از غصب فدک که ده روز بعد از رحلت پیامبر رخ داد به مسجد رفت خطبه ای خواند (خطبه فدکیه) ….یوسف غروی پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع هجوم بر اساس شواهدی معتقد است که زمان هجوم به خانه فاطمه سلام الله علیها بلافاصله پس از واقعه سقیفه و بیعت با ابوبکر نبوده بلکه حدود 50 روز یا بیشتر پس از رحلت پیامبر رخ داده است .(یوسف غروی تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا( ص 9-14)
نتیجه گرفته می شود که ماجرای هجوم قبل از زمان خطبه فاطمه سلام الله علیها رخ نداده است ، زیرا فاطمه با وجود آسیبهایی که در اثر هجوم دیده بود نمی توانست آن گونه راه برود (همان) چون فاطمه به هنگام حرکت برای احتجاج و گرفتن فدک از دست غاصب آنچنان حرکت می کردند که پوشش بلند ایشان زیر پا می رفت …راه رفتن ایشان شبیه راه رفتن پدر گرامیشان بود(نطأ ذیولهاناتحرم مشیتها مشیه رسول الله (ص) {خطبه فدکیه}
شاهد سوم : پس از ماجرای سقیفه و مصادره فدک ؛ امام علی علیه السلام به همراه فاطمه (س) و حسنین علیهم السلام - شب هنگام به در خانه مهاجران و انصار رفتند تا از آنان برای پس گرفتن حق خویش یاری طلبند ، در صورتی که ماجرای هجوم پیش از این تاریخ رخ داده باشد فاطمه با وجود آسیبها توان همراهی با آنان را نداشت (یوسف غروی تاریخ هجوم بخانه حضرت زهرا (س) – آینه پژوهش شماره 37 –پاییز 1379)
شاهد چهارم:
شاهد این جریان فردی بنام بریده بن خضیب اسلمی که همراه سپاه اسامه به سوی موته رفته بود پس از بازگشت به مدینه و خبر دار شدن از ماجرای سقیفه همراه عده ای از افراد قبیله خود به طرفداری از امام علی علیه السلام پرداختند و گفتند تاعلی بیعت نکند ما بیعت نمی کنیم (همان) پس از این ماجرا بود که خلیفه و اطرافیانش به فکر بیعت گرفتن از امام علی علیه السلام افتادند و به گفته یوسف غروی با توجه به زمان رفت و برگشت سپاه و حوادث قبل و بعد از آن ماجرای هجوم حدود 50 روز پس از رحلت پیامبر رخ داده است .
پاسخ به شبهه دیگر:
شبهه دیگر که امروز مطرح است که خانه های زمان پیامبر (ص)دَر نداشت که عمر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را آتش بزند — این صحیح نیست با توجه به آنچه از کتب معتبر مکتب خلفا نقل شده و بنا به اعتراف خود خلفا از جمله ابوبکر و عمر ، آنها در خانه زهرا را آتش زدند و به زور وارد آن شدند ….ابوبکر در بستر مرگ گفت : فاما الثلاث اللتی وَدِدتُ أنّی ترکتُهُنّ فوددتُ أنی لم اکشف بیت فاطمه عن شیء و ان کانوا قد غلّقُدهُ علیّ الحرب (طبری 4/52- مردج الذهب مسعودی 1/414- کنزالعمال 3/135- امامة و السیاسة 1/18)
من بر هیچ چیز دنیا متأثر و اندوهناک نیستم مگر به سه کارکه کردم و ایکاش که آن کار را نمی کردم – ایکاش هرگز در خانه فاطمه را نگشوده بودم –گرچه برای جمگ و ستیز یا من آن را بسته بودند.
در کتاب سلیم بن قیس اثبات الوصیه و تفسیر عیاشی از منابع نخستین شیعه آمده است در این واقعه که به شکستن و آتش زدن در خانه انجامید جنین فاطمه (محسن )سقط شد. وپس از مدتی فاطمه به شهادت رسید.به گفته محمد هادی یوسفی غروی پژوهشگر تاریخ اسلام این واقعه حدود 50 روز پس از رحلت پیامبر رخ داده است .
شاهد دیگر: عمر بن خطاب به فرمان ابوبکر بخانه فاطمه آمد تا علی و همراهانش را برای بیعت ببرد وقتی او با خودداری اهالی خانه روبه روشد دستور جمع آوری هیزم داد و تهدید کرد که خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید ، تهدید عمر به آتش زدن خانه در برخی از منابع اهل سنت مانند العقد الفرید و تاریخ طبری ، انساب الاشراف ، امامه و السیاسة نقل شده است …عمر تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند خانه را آتش خواهد زد …بنا به نقل الامامة و السیاسة وقتی عمر چنین تهدیدی کرد به او گفتند : فاطمه در خانه است…. عمر در پاسخ گفت : اگر چه او در خانه باشد (52 شیبانی بغدادی- السنة 1406قج1ص553)
در کتاب سلیم ابن قیس آمده است ؛ عمربن خطاب تهدید خود را عملی کرد ودر خانه فاطمه را آتش زد و وارد خانه شد- وقتی با مقاومت فاطمه روبراه شد با غلاف شمشیر یه پهلوی او زد (کتاب سلیم بن قیس 1420 ق -ج1 ص150)
تقدیم به روح مطهر حضرت رسول صلوات الله علیه و حضرت فاطمه الزهرا سیدة نساء العالمین —
فاطمه پورشفیع – پژوهشگر تاریخ اسلام
منابع دیگر : الغدیر علامه امینی
کتاب سقیفه بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبرنوشته مهدی دشتی

16342874583_55.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 23 مهر 1400نظر دهید »

سلام علیکم
سفارش بخواندن دعای نوزدهم صحیفه سجادیه برای باران ……….
وشرحش از فاطمه پورشفیع تقدیم به دوستان

شرح دعای نوزدهم -باران

نوع مستند : مقاله


چکیده :
نزول باران برکتی است و خداوند رضایت خود را از بندگان در نزول باران قرار داده است ….خشکسالی و کمبود آب زنگ خطری است برای انسانها تا بخودشان بیایند وبه عمل خود نظری بیفکنند وخود را تزکیه نفس نمایند .. باران و نزول آن اندیشها را برمی انگیزد تا چگونه بودن و چگونه زیستن را بیاموزند و خود را اسیر هوای نفس نکنند


1634035157_-_.pdf


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 20 مهر 1400نظر دهید »

خودت باش … تو تنها نیستی ….همدم همیشگی با توست …فقط تو راه وصال را با معشوق پیدا کن…جز درگاه او و بخشندگی او سراغی نداری پس راه را گم نکن

1632384829images_29_.jpg


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 1 مهر 1400نظر دهید »

1 3 4 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 28

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
وبلاگ اینجانب ،تبلیغی، ارشادی، اخلاقی، دوست شناسی، دشمن شناسی، ولایتمداری،استقامت ، ایثار تا شهادت. راه ما راه علی بن ابیطالب است.
جستجو
Random photo
شرح دعای خمس عشر - مناجات دهم مناجات متوسلین